پایگاه خبری تحلیلی واژه: قرار ما به بهانه 27 شهریور؛ روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار برای گفتگو با دکتر محمد عبادی که او را در این منطقه با نام «آلیشیق» می شناسند پیش از آغاز نشست انجمن ادبی اشراق تبریز بود. عجله برگزار کنندگان از یک برای آماده سازی مراسم و تست صدا توسط نوازندگان از سوی دیگر همه دست به دست هم می دادند تا تمرکز سوال کننده و پاسخ دهنده بهم بریزد. قطع چند باره دستگاه ضبط به دلیل صدای بالای بلندگوها نیز مزید بر علت بود تا تمرکز هر دو طرف از شرایط عادی خارج شود. اما تسلط استاد محمد عبادی یا همان «آلیشیق» بر موضوع دلیل محکم تری بود تا او رشته کلام را تا پایان این گفتگوی کوتاه از دست ندهد و مصاحبه را در مداری مشخص پیش ببرد.
محمد عبادی «آلیشیق» متولد سال ۱۳۵۸ که در زمینه ادبیات عاشیقی، مدرک دکتری خود را از دانشگاه ملی کشور آذربایجان کسب کرده و نزدیک ۷۰ جلد کتاب در زمینه فولکلور و ادبیات عاشیقی و آذربایجان تالیف کرده است.
آنچه می خوانید گفتگوی ما با استاد محمد عبادی درباره اشعار استاد محمد حسین شهریار است.
استاد درباره ویژگیهای شعری استاد شهریار و دلیل اینکه ایشان در میان بسیاری از شعرا توانستند ماندگار بشوند توضیح بدهید؟
خب، شاعر خودش یک شعری دارد که می گوید: شاعیر اولا بیلمزسن اگر آنان دوغماسا شاعیر (ترجمه: شاعر نمی توانی بشوی مرگ اینکه از بطن مادر شاعر به دنیا آمده باشی) قطعاً در هر صد سال که صده نامیده می شود صدها و هزاران نفر قلم به دست و شاعر به دنیا میآید، تلاش میکنند و به تولید اثر میپردازند اما یک یا دو نفر از آنها همچون شهریار ماندگار میشوند. سوال شما هم بر این اصل استوار است که چه دلایلی باعث شده شهریار در دلها و ذهنها باقی بماند و شعرهایش را مردم همچنان بخوانند و در کل اینکه به چه دلایلی مردم شهریار شاعر را دوست دارند. در مثل ترکی و سخن بزرگان آمده است که “اورکدن گوپان، اوریه اوتورار” (ترجمه: آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند) شهریار یک شاعر است و هنر شاعر همان شعرش است، شهریار اشعاری گفته است که شعرش از طرف کل مردم، چه خاص و چه عام مورد پذیرش و اقبال قرار گرفته است و این به سختی ها و تلخی که شهریار در طول زندگیاش کشیده و از دل مردم برخواسته و حرف دل آنان را زده است باز میگردد. اینطور می شود که گفت که شعر شهریار را از عامی ترین مردم که هیچ سواد ادبی ندارد تا بزرگترین اساتید ادبیات می توانند بفهمند و درک کنند و از آن لذت ببرند.
شهریار نماینده ادبیات مردمی شده است که تلاش کرده تا تاریخ، فرهنگ و تمدن آن را در مجموعههایی مانند سهندیه و حیدربابا به شعر بکشد و توانسته تا آنچه در کلام عامیانه مردم وجود داشت را جاودانه و ماندگار کند و این از دلایل مهمی است که او را در میان مردم دوست داشتنی کرده است.
دلیل دیگر ماندگار شهریار این است که او همیشه در سمت مردم بوده و ایستاده است. او میتوانست به زر و زور و تزویر خودش را بفروشد اما برای شهریار اینکه اینگونه تسلیم بشود قطعاً نکتهای منفی بود و او را بعد از فوتتش میتوانست نام و شعر و یادش را از بین ببرد ولی این تسلیم نشدن او را جاودانه کرد.
برای شعرای بزرگی که در صدههای گذشته زیستهاند داستانها و افسانههایی از طرف مردم ساخته شده است. این اتفاق با توجه به زمان زیادی که از این اتفاق گذشته قابل توجیه است. اما برای شهریار که حتی نیم قرن هم از وفاتشان نمیگذرد قابل قبول به نظر نمیآید. ریشه این اتفاق را در چه می دانید؟
افرادی که محبوب و دوست داشتنی هستند در ذهن مردم ماورایی و غیرعادی شکل گرفتند. این هم از قدرت شعر شاعر است، وقتی یک نفر شعر شهریار را میخواند با خودش حس میکند کسی که چنین تفکر، احساس و توان شعری دارد قطعاً یک فرد عادی نیست و با آسمانها در ارتباط است. البته کسانی که اهل شعر هستند به واسطه طبعی که دارند با آسمانها در ارتباطند و قطعاً عادی نیستند چون اگر آنها را عادی بدانیم همه می توانستند مثل آنها شعر بگویند. اینطور هم میتوانیم بگویم که بین دل شاعر و عالم غیب یک پل وجود دارد که این از منظر افراد عادی غیر طبیعی است و از آن منظر به آنها ماورایی مینگرند و برایشان داستانها و افسانههای متعددی میسازند. این البته تنها در حق استاد شهریار نیست و برای بسیاری از عاشیق ها، شعرا و حتی اولیا هم وجود دارد.
درباره قدرت شعر استاد شهریار و اینکه باعث شده روز شعر و ادب فارسی در سالروز تولد ایشان نامگذاری شود آیا درست است با شعر شعرای دیگر مقایسهای اتفاق بیفتد؟ یعنی اینکه بگوییم شعر استاد شهریار در مقایسه با شعر فلان شاعر قویتر یا ضعیف تر است؟
وقتی وارد عالم شعر میشویم باید بدانیم همه شعرا اسبهایشان را در یک میدان به رقابت نگرفتهاند، اگر مثلا در دنیای شعر ترکی اگر نگاه کنیم در خصوص اشعار عرفانی یک شاعر بسیار نامدار است، در حوزه شعر عاشقانه، شاعری دیگر در اوج است، در حوزه طنز شاعری دیگر را باید در اوج بدانیم و ببینیم. اما شهریار بیش از دیگران به اوج رسیده است ورود و استفاده او از ادبیات فولکلوریک است. مثلا در حیدربابا هم به مسائل فولکلور اشاره دارد و هم بسیار زیبا تصویری زنده خلق می کند.
حیدربابا ایلدیریم لار شاخاندا
سیل لر سولار شاقیلداییب آخاندا
قزلار اونا صف باغلاییب باخاندا
سلام اولسون شوکتیزه ائلیزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه
ببینید اینجا رعد و برق آسمان، سیل، صف بستن دختران و … همگی یک تصویر مجسم است و نقاشی اگر بخواهد از این تصاویر استفاده کند و نقاشی رسم کند بسیار زنده در اختیار او است. از اینرو باید شهریار را شاعر تصویر هم نام دهیم. وقتی یک نفر شعر شهریار را میخواند علاوه بر قدرت شعر، تصویری را هم در ذهنش خلق می کند. بر این اساس زبان شهریار زبان مردم است، هر کس شعر شهریار را می خواند حس می کند که شاعر از دل او گفته شده است. در شعر شهریار ترکیبهای سخت و واژگان بسیار پیچیده که باعث شود تنها ادبا از شعر شهریار بهره ببرند و بفهمند وجود ندارد. شهریار سنگینی شهر را به مخاطب عادی داده است و این کار هر کسی نیست. در حوزه ادبیات عاشیقی تنها عاشیق علی اصغر اینگونه است؛ برخی نیز وجود دارند که مخاطب عام از آنها خوشش نمی آید، برخی دیگر هم کسانی که تنها مخاطب خاص دنبال آنها هستند. اما شهریار شاعری است که همه مخاطبان میتوانند با شعرش ارتباط بگیرند.
سوال آخر اینکه اگر اشعار استاد شهریار آمیزهای از فولکلور آذربایجان است آیا پیوندی میان شعر او و ادبیات عاشقی وجود دارد؟
در خصوص اشعار شهریار از ابعاد مختلف تحلیلی و تحقیقی و غیره کتابهای زیادی نوشته است، اما اینکه خمیرمایه و اساس شعر شهریار فولکلور است درست است، در دیوان ترکی شهریار سرتا پا ما با فولکلور روبرو هستیم. آنچه شهریار را به شعر می کشاند ادبیات عاشیقی است و تاثیر آن در شعر شهریار را باید بررسی کنیم و در این خصوص باید از کودکی و ارتباط ایشان با ادبیات عاشیقی پژوهش کنیم بنده نیز اقداماتی در این مورد انجام دادهام.
به پیج اینستاگرام ، کانال تلگرام و ایتا “واژه” بپیوندید.