• اندازه فونت
به بهانه 30 فروردین سالروز شهادت مجاهدان فوج نجات تبریز

هُوارد باسکِرویل شهید آمریکایی انقلاب مشروطه

هُوارد باسکِرویل شهید آمریکایی انقلاب مشروطه

باسکرویل: چون ایرانیان در راه آزادی می‌کوشند من به ایشان پیوسته‌ام و باک از قانون آمریکا ندارم.

پایگاه خبری تحلیلی واژه – جمال بیک زاده: تبریز در طول تاریخ مبدا بسی از تحولات در ایران بوده‌ است و با مرور تاریخ این کهن شهر شاهد فراز و نشیب‌های مختلفی هستیم و با توجه به اهمیت سیاسی و اقتصادی و موقعیت خاص آن بستر جنگ‌های داخلی و خارجی بسیاری بوده‌است.

استاد بهروز خاماچی در کتاب آتش برفراز تبریز می‌گویید: در 450 سال اخیر شهر قهرمان تبریز نزدیک به 16 بار توسط عثمانی‌ها و 5 بار توسط نیروهای اشغالگر شوروی و روسی مورد حمله، غارت و ویرانی قرارگرفته است.

اگر تاریخ دور و گذشته‌های تبریز را رها کرده و به حوادث نزدیک اشاره‌ای داشته باشیم کافی است فقط به 110 سال قبل، حوادث مربوط به انقلاب مشروطه را مرور کنیم، شاهد دلاوری مردان و زنان این کهن شهر در طول تاریخ خواهیم بود که همگان را به وجد آورده است.

 

 30 فروردین سالروز شهادت معلم آمریکایی در تبریز

روز سه‌شنبه ۲ تیر ۱۲۸۷ محمدعلی‌شاه در تهران مجلس را به توپ بست و اساس مشروطه را برچیده و دوره استبداد صغیر در ایران حاکم شد. در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان برای اعاده مشروطیت به پا خاسته و به دنبال آن، نیروهای طرفدار شاه، اقدام به محاصره تبریز کردند.

پس از محاصره 11 ماهه تبریز و جنگ روزانه دولتیان با مجاهدان مشروطه خواه تبریز در روستاها و محلات مختلف اطراف تبریز از قبیل سردرود، خطیب، الوار، قراملک، هکماوار، شام غازان و… مجال ورود به تبریز را پیدا نکردند.

جنگ بزرگ هکماوار به هر دو سو درس‌های آموخت و دولتیان فهمیدند که با تاخت به شهر نمی توانند تبریز را فتح کنند و تنها راه، سخت گرفتن محاصره و به ستوه آوردن شهر از گرسنگی است.

مجاهدان تبریزی پس از ماه‌ها مقاومت در برابر حمله دولتیان، تنها راه‌چارهِ پیروزی را حمله‌های پی‌در‌پی به لشگر دولتیان دانستند.

از این سو تبریزیان از سرگذشت‌های گذشته می‌دانستند که چون سوار و سرباز به شهر درآیند همه خانه‌ها را تاراج می‌کنند و از غارت و کشتار دریغ نخواهند کرد و این موضوع باعث شد دسته دسته از بازاریان و دیگران خواستار پیوستن به مجاهدان شدند.

از دهه نخست فروردین ۱۲۸8 نشان گرسنگی میان مردم تبریز پدیدار شد و مردم با رخسارهای کبود، پژمرده و چشم‌های فرو رفته دیده می‌شدند و کم‌کم گرسنگان به سبزه‌خواری و گیاه‌خواری می پرداختند.

مشهدی محمد علی خان از مجاهدان مشروطه می گوید:

“سنگرهای ما در خطیب پهلوی یونجه زارها می بود هر روز زنان و بچگان دسته دسته به آنجا می ریختند و دستمال‌ها را پر یونجه ساخته بر می گشتند. زنانی که بچه می داشتند به نوبت بچه‌های یکدیگر را نگهداری می‌کردند و دیگران به یونجه چینی می رفتند.”

در همین روز هاست که مستر باسکِرویل و شاگردانش به یاری مجاهدان آمدند.

هُوارد باسکِرویل آموزگار 25 ساله مدرسه آمریکاییان در تبریز (مموریال اسکول) بود که اندکی پیش از جنگ‌های تبریز برای آموزگاری از آمریکا به این شهر آمده بود.

شادروان سید حسن شریف زاده از آموزگاران این مدرسه و دوست و یار نزدیک این معلم آمریکایی بود که شهادت آن در جنگ با دولتیان باعث تکان دادن دل جوان آمریکایی برای کمک به مجاهدان تبریز شد و موجب شد باسکرویل که سپاهیگری را در آمریکا دیده بود با سازماندهی و مشق نظامی به 300 نفر از شاگردانش، گروه فوج نجات را تشکیل دهد.

در این میان کنسول آمریکا از کار باسکرویل آگاه شد و به سربازخانه آمد و برای او یادآوری کرد که کار او نافرمانی به قانون آمریکا است و او را شامل کیفر می‌کند و باسکرویل آشکار پاسخ داد چون ایرانیان در راه آزادی می‌کوشند من به ایشان پیوسته‌ام و باک از قانون آمریکا ندارم.

«ویلیام دوتی» کنسول وقت آمریکا در تبریز بار دیگر همسر خویش را برای منصرف ساختن باسکرویل فرستاد. آن‌هم در شرایطی که در همان روزها دوست نزدیک باسکرویل، سید حسن شریف‌زاده شهید شده و مرگ او چنان باسکِرویل را منقلب کرد که در جواب همسر کنسول آمریکا گفت:

«تنها فرق من با این مردم زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.»

 

جنگ شام غازان یا واپسین جنگ

روز دوشنبه سی‌ام فروردین 1288 شمسی در جریان نبردی که در شام غازانِ تبریز بین گروه فوج نجات به رهبری باسکرویل و محاصره کنندگان تحت فرمان صمد خان شجاع‌الدوله و شماری از قزاق‌ها به وقوع پیوست، باسکرویل بر اثر گلوله‌ای که به سینه‌اش اصابت کرد، کشته شد. پس از مرگ وی، مراسم تشییع جنازه‌ای با شکوهی با حضور گسترده مجاهدان و مردم در گورستان آمریکایی (گورستان تاریخی آشوری واقع در نبش خیابان شریعتی جنوبی) تبریز برگزار شد.

چندی بعد، ستارخان، تفنگ باسکرویل را که در هنگام کشته‌شدن در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشته‌شدنش در پرچم ایران پیچیده و برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد.

همچنین به دستور شیخ محمد خیابانی، قرار شد یک فرش که عکس باسکرویل در آن نقش شده باشد، بافته و برای مادر وی در آمریکا فرستاده شود که البته پس از بافته شدن آن، به دست مادرش نرسید.

شعر زیر در وصف باسکرویل (یک گل نصرانی) و سیصد نفر از یارانش سروده شده‌است که سراینده آن مشخص نیست.

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی             ما را ز سرِ بریده می‌ترسانی؟

ما گر ز سرِ بریده می‌ترسیدیم               در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

 

به پیج اینستاگرام ، کانال تلگرام  و ایتا “واژه” بپیوندید.

خبرهای مرتبط