• اندازه فونت
پای صحبت‌های پرستارانی که درد را به امید تبدیل می‌کنند؛

فرشتگانِ جان‌بخش

فرشتگانِ جان‌بخش

پرستاران به‌ عنوان ستون فقرات نظام سلامت با دلسوزی، فداکاری و تلاش بی‌وقفه فراتر از ثبت علائم و تجویز دارو، امید و آرامش را به بیماران هدیه می‌کنند و حتی در دشوارترین شرایط، زندگی را در بیمارستان‌ ها زنده نگه می‌دارند.

پایگاه خبری تحلیلی واژه – قمر طالبی: ساعت از دو گذشته است. صدای دستگاه مانیتور قلب در سکوت بیمارستان می‌پیچد. پرستاری جوان با چهره ‌ای خسته و چشم‌ هایی نیمه‌ باز در حال یادداشت علائم حیاتی بیماران است. شیفت شب همیشه طولانی‌ تر از چیزی است که روی کاغذ نوشته می‌شود. می‌گوید: «بعضی وقت ها فقط یک بار فرصت می‌کنم چای بخورم. اما وقتی می‌بینم بیمارم حالش بهتر است، همان یک فنجان چای هم می‌چسبد.»
در بیمارستانی بزرگ در تبریز، او و همکارانش لحظات خود را میان صدای بوق دستگاه‌ ها، آه و ناله بیماران و زنگ‌ های بی‌ وقفه تلفن می‌گذرانند. پرستارانی که با وجود فشار سنگین کاری و خستگی جانکاه، با تمام وجود و مهربانی آرامش و امید را به بیماران می‌آورند و با فداکاری بی ‌وقفه، زندگی را در دل بیمارستان زنده نگه می‌دارند.
پرستاری در ایران به ‌رغم نقش حیاتی در نظام سلامت، هنوز با تعاریف و انتظاراتی رو به‌ روست که فاصله‌ی زیادی با واقعیت روزمره دارد. پرستار در ذهن بسیاری کسی است که دارو می‌دهد، دما و فشار خون را می‌سنجد و پرونده‌ ها را پر می‌کند. اما آنچه در واقعیت جریان دارد، مجموعه ‌ای از تصمیم‌ های لحظه‌ ای، فشار روحی مداوم و احساس مسئولیتی است که با جان انسان ‌ها گره خورده.

در تبریز، شهری با بیمارستان‌ های بزرگ آموزشی و تخصصی، از امام رضا و سینا گرفته تا الغدیر و شهید مدنی فشار کاری پرستاران به‌ویژه در بخش ‌های شلوغ چشمگیر است. گزارش‌ های رسمی از کمبود بیش از ۱۰۰ هزار پرستار در کشور خبر می‌دهند و استان آذربایجان شرقی هم از این قاعده مستثنا نیست.

لبخند بیماران، روشنایی در دل خستگی

یکی از پرستاران بخش داخلی می‌گوید؛ از زمان فارغ‌ التحصیلی، تقریباً نیمی از زندگی ‌اش را در بیمارستان گذرانده است. در صدایش خستگی هست اما لحنش قاطع است: «این شغل را دوست دارم. حس می‌کنم اگر نباشیم، بیمار تنها می‌ماند. اما واقعیت این است که فشار کاری از توان جسمی ما بیشتر شده.»
او به برگه‌های روی میز اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «در بخش ما سی‌ و چند بیمار بستری‌اند و سه نفر شیفت می‌دهیم. هرکدام مسئول مراقبت از ده نفر هستیم. اگر یکی از بیماران دچار مشکل شود، زمان برای واکنش کم است. خطای کوچک ممکن است به حادثه ختم شود.»
با این حال، وقتی از لبخند و خوشحالی بیماران پس از بهبودی حرف می‌زند، چهره ‌اش روشن می‌شود، گویی گل از گلش شکفته باشد: «گاهی یک تشکر ساده برایم از هر پاداشی ارزشمندتر است. همین لحظات کوچک است که به من نیرو می‌دهد و باعث می‌شود هنوز با دل و جان ادامه بدهم.»

وقتی یک “خدا خیرت بدهد” همه چیز را جبران می‌کند

در بیمارستانی دیگر، پرستاری جوان در بخش جراحی مشغول آماده‌ سازی بیمار برای عمل است. دستانش تند و مطمئن حرکت می‌کنند. وقتی از او درباره‌ی انگیزه‌ اش برای انتخاب این حرفه می‌پرسم، می‌گوید: «پرستاری یعنی حضور در لحظه ‌ای که مرز میان امید و ناامیدی است. باید آرامش را منتقل کنی، حتی وقتی خودت خسته‌ای.»
از سختی‌ها می‌گوید: «بعضی روزها ۱۶ ساعت کار می‌کنیم. نه فقط به خاطر کمبود نیرو، بلکه چون بیمارستان نمی‌تواند شیفت ‌ها را تقسیم کند. وقتی به خانه برمی‌گردم، فقط می‌خواهم بخوابم. اما ذهنم هنوز در اتاق عمل است.»
در عین حال از لحظه‌ هایی حرف می‌زند که همه چیز ارزش پیدا می‌کند: «بیماری داشتیم که عملش سخت بود. وقتی بعد از چند روز به هوش آمد و گفت “خدا خیرت بدهد”، حس کردم همه‌ی خستگی‌ هایم رفت.»

کمبود نیرو؛ زنجیره‌ای از فشار

آنچه تقریباً همه‌ی پرستاران تبریزی از آن می‌گویند، کمبود نیرو است. این کمبود باعث شده بسیاری از بخش‌ ها با حداقل پرسنل فعال باشند. در عمل، هر پرستار باید کار چند نفر را انجام دهد: تزریق دارو، مراقبت، ثبت اطلاعات، پاسخ به خانواده بیماران و حتی امور اداری.
یکی از پرستاران باسابقه در این باره توضیح می‌دهد: «در بیمارستان ما، پرستاران بخش داخلی باید علاوه بر کار خودشان، کار بهیار و کارشناس پرونده را هم انجام دهند. وقتی فشار زیاد است، تمرکز از بین می‌رود. این هم برای ما خطر دارد هم برای بیمار.»
او ادامه می‌دهد: «گاهی برای پر کردن شیفت‌ ها، ما را از یک بخش به بخش دیگر منتقل می‌کنند. مثلاً امروز در داخلی هستی، فردا در اورژانس. این یعنی دائم با محیط جدید و بیماران تازه مواجهی، بدون اینکه زمان تطبیق داشته باشی.»

بحران معیشت و فاصله‌ی دستمزد

مسئله‌ی مالی هم پای ثابت گفت ‌و گوهاست. تقریباً همه پرستاران از حقوق پایین و پرداخت‌ های نامنظم گلایه دارند.
یکی از آنها می‌گوید: «سه ماه است اضافه‌ کاری‌ام را نداده‌اند. قسط دارم، اجاره دارم. آدم وقتی دغدغه نان دارد، چطور می‌تواند آرامش به بیمار بدهد؟»
در گفت‌ و گوهای مختلف، پرستاران از تبعیض در نظام درمان سخن می‌گویند. مقایسه‌ی درآمد پزشکان و پرستاران یکی از نقاط پررنگ این نارضایتی است.
پزشک و پرستار دو ضلع یک درمان‌اند. اما تفاوت درآمدها چنان زیاد است که احساس می‌کنی زحماتت دیده نمی‌شود. احترام فقط در حرف نیست؛ باید در عمل هم باشد.

فشار روانی و فرسودگی

در تبریز همانند سایر شهرها، فشار روانی بر پرستاران یکی از معضلات اصلی است. مواجهه‌ی روزانه با بیماران بدحال، مرگ و اضطراب خانواده‌ ها در کنار فشار اقتصادی و کمبود نیرو ترکیبی فرساینده پدید آورده است.
پرستاری از بخش اورژانس می‌گوید: «بعضی شب‌ ها با گریه از بیمارستان بیرون می‌روم. نه از خستگی، از درماندگی. وقتی نمی‌توانی برای همه‌ی بیماران کاری کنی، حس شکست می‌آید.»
طبق بررسی ها؛ فرسودگی شغلی پرستاران به‌دلیل تماس مداوم با درد و اضطراب بیماران بالاست. در سال‌های اخیر افزایش مهاجرت یا تغییر شغل میان پرستاران جوان تا حدی به همین عامل برمی‌گردد.

مرز باریک میان عشق و خستگی

با وجود تمام دشواری‌ ها، چیزی در میان حرف ‌های پرستاران هست که تکرار می‌شود: عشق به بیمار. آنها از لحظه ‌هایی می‌گویند که احساس کرده ‌اند حضورشان نجات‌ بخش بوده است.
یکی از پرستاران تعریف می‌کند: «در اتاق عمل، بیمار جوانی دچار افت فشار شد. همه نگران بودند. سریع اقدام کردیم و بعد از چند دقیقه وضعیت پایدار شد. بعد از آن، خانواده ‌اش آمدند و فقط گفتند “خدا حفظتان کند”. همین جمله برایم کافی بود.»
در بیمارستان دیگر، پرستاری از همدلی میان همکاران می‌گوید: «ما خانواده ‌ایم. اگر یکی خسته باشد، دیگری جایش را می‌گیرد. شاید همین همدلی است که باعث شده هنوز بمانیم.»

خواسته ‌هایی که هنوز بی ‌پاسخ مانده‌اند

وقتی از آنها درباره‌ی خواسته‌ هایشان پرسیده می‌شود، پاسخ‌ ها تقریباً مشابه است: استخدام نیروی کافی، پرداخت منظم حقوق و مزایا، احترام بیشتر در محیط کاری و توجه به سلامت روان پرستاران.
یکی از پرستاران می‌گوید: «ما دنبال تشکر یا لوح تقدیر نیستیم. فقط می‌خواهیم شرایط طوری باشد که بتوانیم درست کار کنیم، بدون اینکه از خستگی و بی‌ خوابی بیفتیم.»
دیگری اضافه می‌کند: «اگر به‌جای وعده، تصمیم واقعی گرفته شود، خیلی‌ ها مثل من مهاجرت را کنار می‌گذارند. کسی پرستاری را برای پول انتخاب نمی‌کند، ولی نمی‌شود با عشق خالی ادامه داد.»

صدایی که باید شنیده شود

در سال‌ های اخیر، پرستاران بارها در اعتراض‌ های صنفی خواستار اجرای صحیح قانون تعرفه‌ گذاری خدمات پرستاری و بهبود شرایط شغلی شده‌اند. در تبریز نیز چند تجمع محدود و بی‌ حاشیه برگزار شده است. اما اغلب وعده‌ ها بی‌ نتیجه مانده.
یکی از پرستاران باسابقه در این باره می‌گوید: «پرستار اگر اعتراض کند، می‌گویند حاشیه‌ سازی نکن. اما ما فقط می‌خواهیم شنیده شویم. بیمارستان بدون پرستار نمی‌چرخد.»

امید به تغییر

با وجود ناامیدی ‌ها، هنوز نشانه‌ هایی از امید در گفت‌ و گوها دیده می‌شود. پرستار جوانی می‌گوید: «ما یاد گرفته ‌ایم امید بدهیم، حتی وقتی خودمان ناامیدیم. شاید همین یادگرفته ها ما را نگه داشته است.»
کارشناسان حوزه سلامت معتقدند اصلاح وضعیت پرستاران، نه‌ فقط یک مطالبه صنفی بلکه ضرورت نظام درمان کشور است. افزایش نیرو، بهبود حقوق و آموزش‌ های روانی از جمله راهکارهایی است که می‌تواند بخشی از فشار فعلی را کاهش دهد.
با وجود تمام دشواری ‌ها، هنوز چیزی زنده است؛ حس وظیفه، حس انسان بودن در کنار انسان بیمار. پرستاری یعنی ایستادن میان بیداری و فرسودگی، میان عشق و کم‌ خوابی، میان خستگی و امید.
و شاید همین امید است که همچنان چراغ ‌های بیمارستان را روشن نگه می‌دارد و به دستان خسته پرستاران نیرو می‌بخشد.

 

به پیج اینستاگرام ، کانال تلگرام  و ایتا “واژه” بپیوندید.

خبرهای مرتبط