به گزارش واژه، میزان سطح آگاهی و همراهی مردم با رهبران این جنبشها تأثیر بسزایی در میزان موفقیت این وقایع داشته است.
شاید به جرأت میتوان گفت روند تغییر حاکمیت در ایران از زمان روی کارآمدن محمدرضا پهلوی در آغاز دهه 20 آغاز شده است.
فعالیتهای جریانهای سیاسی و اجتماعی در آن دهه و آگاهی از روند دیکتاتوری روزافزون شاه ایران و همراهی مردم و روحانیت در سالهای بعد، انقلاب اسلامی را در سال 57 به پیروزی رساند که به باور تحلیلگران سیاسی، بزرگترین پدیده شگرف سیاسی و اجتماعی در قرن حاضر است.
بعد از سال 41 و هدایت این جریان توسط امام خمینی، هرگز بدون همراهی مردم و یاران امام خمینی در اقصی نقاط ایران میسر نمیشد.
بر اساس اسناد مکتوب و تاریخ شفاهی، حاج شیخ محمدحسین انزابی، مدتها پیش از آغاز نهضت امام در سال 41 از طریق وعظ و خطابه علیه سیاستهای خودکامه پهلوی مبارزه میکرد. آنچه در این مقاله مورد تأکید است، نگاهی به سه مقطع از زندگی اجتماعی و سیاسی ایشان که شاید به نوعی مغفول مانده است میباشد.
-فعالیتهای ایشان در دهه 30، علی الخصوص بعد از قیام 30 تیر 1331 و بازگشت دکتر محمد مصدق به عنوان نخستوزیر قانونی کشور در 7 مرداد 1331
-فعالیتهای مبارزاتی ایشان بعد از آزادی از زندان و ایام تبعید و سخنرانی بر علیه رژیم پهلوی در مساجد مختلف تهران
-تشکیل هیئت عصرجمعههای تبریز و تجمع مبارزان، با افکار و عقاید مختلف در این هیئت به عنوان اتاق فکر مبارزات انقلاب در تبریز
در این مقاله سعی خواهیم نمود با بررسی سه مقطع از زندگی ایشان، به ابعاد شخصیتی ملی و اجتماعی حاج شیخ محمدحسین انزابی بپردازیم که در گذر زمان از نگاه پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی به دور مانده است.
بررسی تاریخ ایران در محدوده دو قرن اخیر و انقلابها و جنبشها، از قیام تنباکو و انقلاب مشروطه تا قیام سی تیر و نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، همگی نشان از عدالتخواهی مردم ایران دارد. میزان سطح آگاهی و همراهی مردم با رهبران این جنبشها تأثیر بسزایی در میزان موفقیت این وقایع داشته است.
شاید به جرأت میتوان گفت روند تغییر حاکمیت در ایران از زمان روی کارآمدن محمدرضا پهلوی در آغاز دهه 20 آغاز شده است. فعالیتهای جریانهای سیاسی و اجتماعی در آن دهه و آگاهی از روند دیکتاتوری روزافزون شاه ایران و همراهی مردم و روحانیت در سالهای بعد، انقلاب اسلامی را در سال 57 به پیروزی رساند که به باور تحلیلگران سیاسی، بزرگترین پدیده شگرف سیاسی و اجتماعی در قرن حاضر است.
بر اساس اسناد مکتوب و تاریخ شفاهی، حاج شیخ محمدحسین انزابی، مدتها پیش از آغاز نهضت امام در سال 41 از طریق وعظ و خطابه علیه سیاستهای خودکامه پهلوی مبارزه میکرد. در این یادداشت نگاهی به سه مقطع از زندگی اجتماعی و سیاسی ایشان که شاید به نوعی مغفول مانده است خواهیم پرداخت.
در اولین مقطع از زندگی و زمانه این مبارز آزادیخواه، به فعالیتها و سخنرانیهای ایشان در بازگشت از قم به تبریز، در اواسط دهه 20 که مصادف با ترویج اندبشههای انحرافی احمد کسروی بود، باید بپردازیم. این مسائل از دید روحانی جوان، شیخ محمدحسین انزابی دور نمانده و در آغاز راه مبارزات آزادیخواهانهاش سخنرانیهای پرشور در قبال این اندیشهها انجام داد. اما در مورد دهه 30، شاید به جرأت میتوان گفت از پرفراز و نشیبترین دوران تاریخ معاصر در ایران است.
شیخ محمدحسین انزابی، بعد از قیام 30 تیر 1331 و فرار شاه از کشور و بازگشت دکتر محمد مصدق به عنوان نخستوزیر قانونی کشور در 7 مرداد 1331، سخنرانیهایی در دفاع از دولت قانونی دکتر مصدق، در بازار تبریز داشت. بعد از کودتای آمریکایی مرداد 1332و سالهای سخت خفقان، شیخ محمدحسین انزابی دست از مبارزه و روشنگری بر نداشت. بر اساس اسناد موجود در شهربانی، وی پيوسته درگير با اطلاعات شهرباني و سپس سازمان اطلاعات و امنيت كشور ساواك بوده است. بطوریکه بر اساس اسناد موجود در شهربانی، طی جلسهای که در استانداری برگزار میشود، دستگیری حجتالاسلام انزابی و صدور حکم اعدام برای وی پیشنهاد میگردد.
دومین مقطع از زندگی و زمانه ایشان فعالیتهای مبارزاتی ایشان بعد از آزادی از زندان و ایام تبعید و سخنرانی بر علیه رژیم پهلوی در مساجد مختلف تهران است.
سخنرانیهای حاج شیخ محمدحسین انزابی و همگامی با خواستههای آزادیخواهانه بحق مردم، ساواک و رژیم پهلوی را نگران کرده بود. اما این روحانی مبارز دست از مجاهدت و مخالفت با رژیم پهلوی دست برنمیداشت و افزایش محبوبیت وی در میان مردم بر نگرانی رژیم میافزود.
میزان محبوبیت حجتالاسلام انزابی در این زمان به حدی بود که انتشار شایعهی کشتهشدن ایشان در اوایل سال 1342 باعث شد تا در کمیتهی اطلاعاتی و انتظامی که در استانداری تبریز تشکیل شده بود موضوع مورد بررسی قرار گیرد. در سندی از ساواک آمده است:
«تعقیب صورتجلسه 2 / 1 / 1342 در مورد حادثه روز دوم فروردین، جناب آقای استاندار اظهار فرمودند: باوجود این که چهار روز از آن حادثه میگذرد متأسفانه هنوز اطلاعات کافی به دست نیامده و گزارش دقیقی به اینجانب نرسیده که کدام عوامل موجب بروز حادثه گردیدهاند و مقدمات امر چگونه انجام گرفته و چه اشخاصی محرک اصلی بودهاند و لااقل این اندازه روشن نشده کسی که در مسجد جامع میرزا یوسف آقا به دروغ خبر کشته شدن آقای انزابی را اعلام و مردم را به عصیان تحریک نموده، چه کسی بوده است تا شدیداً تحت تعقیب قرار گیرد.»
افزایش فعالیتهای حجتالاسلام انزابی در قالب سخنرانی و ارتباط با مبارزان مسلمان و گسترش محبوبیت وی در میان آحاد مردم، باعث شد تا ساواک تبریز در تلگرافی برای ساواک مرکز، بهرغم ترس از واکنش مردم خواستار دستگیری ایشان و تعداد دیگری از علمای استان شود. در این گزارش به تاریخ 28 / 6 / 1342 آمده است:
«به منظور قطع ریشه فساد و جلوگیری از تحرکات علنی چند تن از روحانیون که اهالی را دعوت به ادامه مبارزه و ایستادگی در مقابل قوای نظامی مینمایند و این عمل در روحیه متعصبین این شهر بسیار موثر واقع و در صورت ادامه آن امکان وقوع حوادث ناگوار میرود کمیته امنیت مصمم است که چهار نفر از علما و وعاظ طراز اول به اسامی قاضی طباطبایی، سید احمد خسروشاهی، عبدالله مجتهدی و میرزاعلی انگجی و انزابی و ناصرزاده را دستگیر و به مرکز اعزام دارد. چون طبق اوامر صادره دستگیری این قبیل اشخاص مستلزم کسب اجازه قبلی از مرکز میباشد، مقرر فرمایند مقتضیات رای عالی را سریعا امر به ابلاغ فرمایند. توضیحا به عرض میرساند ضمن این که ممکن است دستگیری نامبردگان منجر به تعطیلی بازار و وقوع حوادثی بشود ولی در عین حال دستگیری آنان تأثیر فوقالعاده زیادی در امنیت منطقه داشته و با این ترتیب ریشه فساد به کلی قطع خواهد شد.»
در تلگراف مورخه 3 / 9 / 1342 نیز که به مرکز مخابره شده مجددا بر دستگیری حجتالاسلام انزابی و دیگر مبارزان استان که به عنوان درجه یک معرفی شدهاند، تأکید شده است. به این ترتیب ابتدا در 12 / 9 / 1342 تلفن منزل حجتالاسلام انزابی قطع و سپس برابر حکم رئیس شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش، در تاریخ 14 / 9 / 42 وی به اتهام اقدام بر ضد امنیت ملی بازداشت و به زندان قزلقلعه تهران فرستاده شد. در 14 بهمن 1342 با دخالت مراجع عظام قم، نجف و مشهد، رژیم پس از گذشت 2 ماه آقای انزابی و سایر علمای بازداشتی را با قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد کرد. در پایان همین سند تیمسار نعمتالله نصیری رئیس ساواک با خط خود نوشته است:
«به جناب آقای استاندار بگویند آقای انزابی تاکنون چندبار مزاحمت فراهم نموده و یقین بدانند که در آینده نزدیک خود جناب آقای استاندار تقاضای تبعید او را خواهند کرد، زیرا وی دستبردار نیست.»
این روحانی مبارز، بعد از آزادی از زندان قزلقلعه و التزام به عدم خروج از تهران، باز هم از مخالفت و مبارزه با رژیم پهلوی دست برنداشت. بر اساس اسناد مکتوب و تاریخ شفاهی، مساجد ارک تهران و دارالسلام و لرزاده به محل سخنرانیهای پرشور ایشان در رد نظرات ضداسلامی رژیم شده بود. بنحویکه پس از مدتی، ساواک تهران مجبور به بازگرداندن ایشان به تبریز گردید.
سومین مقطع از زندگی سیاسی و مبارزاتی مجاهد نستوه، تشکیل هیئت عصرجمعههای تبریز و تجمع مبارزان، با افکار و عقاید مختلف در این هیئت به عنوان اتاق فکر مبارزات انقلاب در تبریز است.
بعد از بازگشت حجتالاسلام انزابی و سایر زندانیان و تبعید شدگان از سال 44 به بعد به تبریز، دوران جدیدی در سیر جریان مبارزات آغاز گردید. محدودیتها و محرومیتهای شدیدی بر علیه مبارزان آغاز گردید. اما مبارزان دست از فعالیت برنداشتند و شکل جدیدی از مبارزه را بنا نهادند. اولین حرکت، تشکیل اتاق فکر به شیوهای دور از نظر ساواک بود تا روند تشکیلات را در راستای اهداف امام پیش ببرند. مسأله از اینجا شروع میشود که آیت الله سیدمحمدهادی میلانی، که از یاران واقعی امام بودند و خط فکری امام را بعد از تبعید ایشان در ایران نظارت میکرد، در مورد حجتالاسلام انزابی به آقای حاج محمد حسین عبدیزدانی نامه نوشتند.
این نامه را شاید بتوان دستور تشکیل جمع محرمانه مبارزان سیاسی تبریز برای انسجام بخشی به مبارزات با هدایت حجت الاسلام انزابی دانست. قسمتی از متن نامه به این شرح است: …راجع به حضرت آقای انزابی لازم میدانم بعد از مراجعت از مکه به تبریز تشریف آورند ولی از جهت اینکه در تبریز نمیگذارند به منبر تشریف ببرند متحیرم چه باید کرد….. اجتماع بیش از ده نفر نباشد تشکیل دهید و به آینده نزدیک امید آسایش داشته باشید و در شهامت و شجاعت ثابت قدم باشید…. جهت تحقق اهداف نامه آیت الله میلانی، حرکت دوم را برنامهریزی کردند تا هیئتی تحت عنوان “هیئت عصر جمعهها” تشکیل بدهند که در رأس آن آقای انزابی قرار بگیرد. عصر جمعه خلوتترین ساعات بود اما محافل مورد نظر را نمیتوانستند در مساجد تشکیل بدهند چون بر همه مساجد و جمعیتها نظر داشت و آنها را محاصره و دستگیر میکرد. لذا قرار بر این شد که جلسات به صورت پراکنده در منازل برگزار شود.
اما کسانی که میبایست این جمعیت را تشکیل میدادند خط مقدم مبارزه بودند. در حدود 20 نفر جمعیت آغازین هیئت عصر جمعهی آقای انزابی را تشکیل دادند. چند نفر از بزرگان به عنوان اتاق فکر تعیین شدند. البته نه به صورت رسمی چرا که با وجود اختناقی که ساواک ایجاد کرده بود به هیچ عنوان امکان یک حرکت رسمی وجود نداشت. در رأس این اتاق فکر هفت نفر از جمله شهید قاضی طباطبایی، آیت الله میلانی، آقای الهی طباطبایی، آقای عبدیزدانی و حجتالاسلام انزابی قرار داشتند.
البته همکاری جمعی از بازاریان از جمله آقایان ابوالفضل اصلان زاده، سیدمحمد الهی، جواد کهنمویی، شیخ علی خیابانی، جواد بلوری، غلام ظهیرنیا، احد ماشینچی، جلیل حریرچی، جعفر رضایی، غلامرضا متقی زاده، براداران رونقیان، گلابچی ها و پورجوادی ها و حاج احمد و حاج محمود جواهری، حاج جواد برق لامع، حاج مختار صدقی، حاج علی اکبر فردوسی، حاج علی اکبر هاشمی و چند تن دیگر که همگی از بازاریان خوشنام تبریز بوده و هستند، در پیشبرد اهداف این جمع مبارزان نقس اساسی و درخشان داشت. هیئت عصر جمعه ها تا ایام پیروزی انقلاب به صورت مخفی، اتاق فکر مبارزات سیاسی بود و مهندسی جریانات توسط این اتاق فکر بسیار پربها بود و همهی حرکتهای بعدی از این مهندسی سرچشمه مییافت.
مبارزان میتوانستند به صورت احتیاطی در هیئت آقای انزابی همدیگر را ببینند، قرار فعالیتها را بگذارند و پیامها را به همدیگر برسانند. در واقع تشکیل هیئت حرکتی بود که از سال 44 به بعد بار حرکتهای انقلابی تبریز را زنده نگه داشت و همین قضایاست که یک مرتبه در آبان ماه 56 و در بزرگداشت شهادت آیت الله مصطفی خمینی و در قیام 29 بهمن خود را نشان داد.
ابوالفضل اصلان زاده از فعالان اصلی این هیئت میگوید: «این هیئت که بعدها بنام علمسیز سیره(هیئت بدون نام و نشان) یا هیئت عصر جمعه ها و یا هیئت انزابی مشهور شد، به پاس تلاشها و مبارزات آقای انزابی که حالا ممنوع المنبر شده بود، با همفکری دوستان در بازار تشکیل شد تا از علم و فضیلت ایشان استفاده کنیم. نحوه تشکیل جلسات که عصر جمعه ها تشکیل میشد و همگی از بازاریان تبریز بودند با هدایت و مدیریت خود او تشکیل میشد.
این جلسات که بصورت مخفی و هفتگی و سیار در منزل دوستان تشکیل میشد، بعد از سخنرانی آقای انزابی و تفسیر و ترجمه قرآن و نهج البلاغه، محلی بود برای سیاستگذاری و ارائه راهکارهای مبارزاتی، و پایگاه حساس و جدی علیه رژیم بود. بطوریکه به اتاق فکر مبارزات مردم تبریز تبدیل شده بود. افراد خط مقدم این حرکت ها، اگر در طول هفته هم مشکلی داشتند و نتوانسته بودند همدیگر را ببینند، اگر رد و بدل ها و سفارش های محرمانه ای بود، حتما جمعه ها می آمدند و همدیگر را میدیدند.
احمدحسین انزابی می گوید: ابهت و عظمت قضیه آن چنان بود که در دل ساواکی ها وحشت افتاده بود. ما آنها را می شناختیم. میآمدند و زانو به زانوی مردم می نشستند و گزارشها را میدادند، اما ابهت قضیه آن چنان بود که ساواک نمیتوانست این جلسات را تعطیل کند، همچنان که نمیتوانست بیت آقای قاضی را تختهبند کند و دیگر نمی توانست به مسجد شعبان و مسجد آیت الله شهیدی و مسجد مقبره آفتی بزند . این سه مسجد، بیت شهید آیت الله قاضی طباطبائی و هیئت عصر جمعهها تا پیروزی انقلاب حافظ اندیشه امام بودند. و این هیئت و جلسات نشانهای روشن از پیوند عمیق روحانیت و بازاریان تبریز بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حجتالاسلام انزابی، همچنان در خدمت به مردم، از هیچ کوششی فروگذار نکرد. شرح خدمات ایشان در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجال دیگری میطلبد. اما به اختصار گزیدهای از فعالیتهای آن عالم وارسته را ذکر میکنیم:
تشكيل و تقويت كميتههاي انقلاب اسلامي و تشكيل شوراي مركزي كميتهها، كه با سفر حضرت آيتالله مهدوي كني و حضرت آيت الله امامي كاشاني به تبريز مسئوليت شوراي مركزي كميتهها، به حضرت آقاي انزابي واگذار شد.
حضور در مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده مردم تبريز و اسكو و آذرشهر در دورههاي يكم و دوم و سوم.
حضور مكرر درجبهههای هشت سال دفاع مقدس
اقدام و پیگيري طرح هاي زير بنايي تا انجام درصد بالا هم چون ناوگان ترابري شهري، پروژه گاز شهري، تأمين آب تبريز و شهرستانهاي مسير از زرينه رود، احداث بزرگراهها، طرح تفضيلي تبريز و ايجاد شهركها و توسعه و تقويت صنايع مادر
تأليف و تدوين ده هاجلد مجموعه خطابه.
نگارنده: محمد رضا انزابی