به گزارش واژه، چهره مخوفی داشت. زنی با چشمهای از حدقه بیرونزده که در شایعات فضای مجازی کودکان را تهدید میکرد و آنها را به کارهای خطرناک وامیداشت. «مومو» مجسمهای بود که در کارگاه هنرمندی ژاپنی ساخته شد.
در افسانههای عامیانه ژاپنی موجوداتی خیالی به نام یوکای وجود دارند که هر کدام ماجرایی برای گفتن دارند. همین داستانها گاهی منشا خلق آثاری هنری میشوند که مجسمه خوفناک «مومو» یکی از آنها است.
کیسوکه آیسو با الهام گرفتن از آنها کارهای زیادی خلق کرده است که «مومو» یکی از آنها است. داستانی محلی درباره روح زنی باردار که هنگام به دنیا آمدن فرزندش از دنیا رفته است. او با الهام گرفتن از این داستانها مجسمهای خلق کرد که پاهای پرنده و سر انسانی داشت. این مجسمه در زمان نمایش چندان توجهی به خود جلب نکرد و بیرون کارگاه آیسو گاهی همسایهها را میترساند تا اینکه تبدیل به پدیدهای جهانی شد. پدیدهای که هم آیسو را به شهرت رساند هم تصویر مجسمهاش را به چهرهای آشنا در جهان تبدیل کرد.
البته او قصد نداشت با این مجسمه چالشی به پا کند یا کسی را بترساند حتی در زمان نمایش مجسمه کسی زیاد مجذوب آن نشد. او به ژاپنتایمز گفته بود: «خودم بچه دارم و به خوبی نگرانی پدر و مادرها را درک میکنم. البته نمیتوانم خوشحالی خودم را از دیده شدن کارم در سطح جهانی پنهان کنم اما از آنها که پشت این پدیدههای مجازی هستند خواهش میکنم که در استفاده از این تصویر احتیاط به خرج دهند.»
آیسو تنها هنرمندی نیست که نگاه کردن به اثرش ترس را در وجود انسان زنده میکند. بسیاری دیگر از هنرمندان هستند که هر کدام جلوهای از ترس را با هنرشان نمایان کردهاند.
اندی وارهول و صندلی اعدام
فضایی نفسگیر که قرار حس لحظههای پایانی زندگی فردی محکوم به اعدام را منتقل کند. هراس جلوهگر در «صندلی الکتریکی» اندی وارهول از جنسی دیگر است. «صندلی الکتریکی» بخشی از مجموعه «مرگ و فاجعه» اندی وارهول است که داستانشان از سال ۱۹۶۲ آغاز شد.
او با خلق این مجموعه در پی آزمودن نظری درباره نمایش تصاویر فاجعه بود. او در این باره گفته بود: «وقتی تصاویر خوفناک را بارها تماشا میکنید، به راستی دیگر تاثیری بر شما نخواهند داشت.»
اسطورهای ترسناک از یونان باستان
یکی از نقاشیهای مشهور پیتر پل روبنس تصویری خوفناک از پیرمردی در حال بلعیدن یک نوزاد است. این نقاشی بر اساس اسطورهای از دنیای باستان خلق شده است. اسطورهای که بر اساس آن نقاشی مشهور دیگری هم وجود دارد: «ساترن پسرش را میخورد» اثر فرانسیسکو گویا هنرمند نامدار اسپانیایی.
بر اساس این اسطوره یونانی کرونوس (ساترن در اسطورههای روم) یکی یکی فرزندانش را پس از تولد میبلعد. او با این کار دهشتناک قصد دارد جلوی یک پیشبینی آشنا را بگیرد که بر اساس آن فرزندی جای او را خواهد گرفت.
حشرهای که هیولا میشود
در ماجرایی شبیه به داستان «مو مو»، ویلیام بلیک، نقاش و شاعر انگلیسی با الهام گرفتن از یک حشره خونخوار اثری خوفناک کشید. «شبح کک» آنگونه که از نامش پیداست تصویری از تخیل هنرمند درباره حشرهای کوچک است که خون میمکد.
آنطور که جان وارلی از دوستان نزدیک بلیک گفته است: «او یک بار در خیال تصویری از شبح این حشره را دیده بود.» در دنیایی که حشرات همیشه تهدیدی برای زندگی و سلامتی شمرده میشدند، عجیب نیست که هنرمندی چنین تصویری از بدنامترین آنها در خیال ببیند.
گاهی تصویری که هنرمندان در آثارشان نشان میدهند، جلوهای بیتعارف از حقیقت است مثل صندلی الکتریکی اندی وارهول. گاهی نشانی از دنیای واقعی است که جلوهای خیالی به خود گرفته است، مثل آنچه ویلیام بلیک نشانمان میدهد. گاهی هم ریشه در افسانهها و اسطورهها دارد.
منبع: خبرآنلاین