تبریز، از دیرباز نهتنها مرکز مبادلهی کالا، بلکه کانون تلاقی اندیشه، مهارت و اعتماد بوده است؛ شهری که در آن «تاجر»، صرفاً فروشنده نبود، بلکه حامل فرهنگ گفتوگو، اعتماد و انصاف بود. بازار تبریز، این میراث جهانی، هنوز هم بوی تاریخ و تداوم میدهد؛ جایی که دیروز تاجر قفقازی قیمت ابریشم را میپرسید و امروز خریدار روسی دربارهی صادرات قطعات صنعتی مذاکره میکند.
تبریز همیشه شهر حرکت و مبادله بوده است، حرکتی که نه در جغرافیا، بلکه در ذهن و ارادهی مردم این دیار جریان دارد. همین روح پویا باعث شد که حتی در روزگار رکود، جنگ یا تحریم، چرخ کارخانهها از حرکت نایستد و تجار تبریزی از مسیرهای تازه، بازارهای تازهتری بسازند.
اکنون، در آستانهی روز ملی صادرات، بازنگری در این تاریخ درخشان نشان میدهد که تبریز چگونه در هر مقطع بحرانی، از دل دشواریها فرصت آفریده است. این شهر آموخته است که حتی وقتی مرزها بسته میشوند، میتوان با زبان پشتکار، خلاقیت و اعتماد راهی برای گفتوگو با جهان گشود.
تبریزِ امروز، وارث همان روحیه است؛ شهری که گذشتهاش الهامبخش و آیندهاش امیدبخش است. شهری که هنوز هم میتواند در نقشه تجارت جهانی بدرخشد، اگر مسیرش با تدبیر، حمایت و ثبات هموار شود.
از جاده ابریشم تا بازار قفقاز
در قرنهای هجده و نوزده میلادی، تبریز یکی از گرهگاههای طلایی جاده ابریشم بود؛ شهری که عطر چرم و خشکبارش از کاروانسراهای تاریخی تا بازارهای تفلیس، باکو و ایروان میپیچید. در آن روزگار، تبریز نهفقط محل عبور کاروانها، بلکه مدرسهای برای تجارت بود؛ جایی که نسلهای متوالی از بازرگانان، اصول اعتماد، حسابداری سنتی و قراردادهای شفاهی را آموختند و به میراث گذاشتند.
تجار تبریزی از نخستین ایرانیانی بودند که مفهوم «شبکه تجاری» را در عمل پیاده کردند؛ شبکههایی خانوادگی و پیچیده که از تبریز تا قفقاز، عثمانی و حتی هندوستان و اروپا امتداد داشت. در هر نقطه، یکی از اعضای خانواده یا شرکای قدیمی، نماینده و امین معاملات بود؛ ارتباطی که بر پایه اعتماد شکل گرفته و بینیاز از امضا و مُهر رسمی اداره میشد.
در همان دوران، فرش تبریز به دربارهای اروپا راه یافت و در مقابل، پارچههای منچستر و بلورهای روسی از مسیر تفلیس و باتومی به بازار بزرگ شهر سرازیر میشد. تبریز در این میان، نه تنها واسطهی کالا، بلکه واسطهی فرهنگ و سلیقه بود؛ شهری که ذوق شرقی و نظم غربی را در هم آمیخت و در قالب تجارت، به ایران نوین انتقال داد.
یکی از پژوهشهای دقیق «ویلم فلور»، ایرانشناس هلندی، نشان میدهد که در میانهی قرن نوزدهم، بیش از نیمی از تجارت خارجی ایران از دروازهی تبریز انجام میشد. این آمار، نه تنها از موقعیت جغرافیایی شهر، بلکه از بلوغ اقتصادی و اعتماد جهانی به تجار تبریزی حکایت دارد. در آن زمان، تبریز برای ایران همان نقشی را داشت که ونیز برای مدیترانه یا حلب برای خاورمیانه ایفا میکرد؛ دروازهی جهان و نقطهی تلاقی شرق و غرب.
در دل بازارهای سرپوشیده، گفتوگوها به چندین زبان در جریان بود: فارسی، ترکی، روسی و ارمنی و… چانهزنیهای طولانی بر سر قیمت ابریشم، گاه به معاملهای ختم میشد که سرنوشت یک سال مالی را تغییر میداد و از همین بازارها بود که فرهنگ حسابگری دقیق، امانتداری و گفتوگو، به شالودهی شخصیت اقتصادی تبریز بدل شد؛ شالودهای که هنوز هم در رفتار تجار امروزی شهر دیده میشود.
قرن بیستم؛ تجارت زیر سایه اشغال و جنگ
قرن بیستم برای تبریز با تلاطم و دود باروت آغاز شد. در سالهای پرآشوب مشروطه و اشغال نظامی روسها (۱۹۰۹ تا ۱۹۱۸)، شهری که تا دیروز قلب تپنده تجارت ایران بود، ناگهان در محاصره بیاعتمادی و ناامنی فرو رفت. بازارها نیمهتعطیل شدند، انبارها مصادره گشت و بسیاری از تجار تبریزی ناچار شدند مسیرهای تازهای به بنادر جنوبی و مناطق امنتر ایران بگشایند.
در گزارشهای کنسولگریهای خارجی آن دوران – از جمله اسناد وزارت خارجه روسیه و بریتانیا – آمده است که تبریز در سال ۱۹۱۲ شاهد کاهش چشمگیر دادوستد رسمی بود؛ اما همزمان، حجم تجارت غیررسمی در مسیرهای فرعی و کاروانی افزایش یافت. به تعبیر پژوهشگر هلندی ویلم فلور، «تجارت تبریز در دوران اشغال، بیش از آنکه متوقف شود، زیرزمینی شد؛ اما هیچگاه از حرکت نایستاد».
بازرگانان تبریزی، که نسلبهنسل در سختترین شرایط اقتصادی پرورش یافته بودند، با تکیه بر اعتبار شخصی، شبکههای خانوادگی و سرمایه اجتماعی خود، چرخ اقتصاد شهر را در گردش نگه داشتند. کالاها از مسیرهای مختلف جلفا و خوی تا ارومیه و حتی کردستان به حرکت درمیآمدند و در سکوت، نیاز بازارهای داخلی و خارجی را تأمین میکردند.
در واقع، تاریخ تجارت تبریز در اوایل قرن بیستم، تاریخ مقاومت اقتصادی ایران است؛ مقاومتی بیسلاح اما مؤثر، که بر ستونهایی نامرئی استوار بود: اعتماد، شبکه انسانی و حس مسئولیت جمعی.
و همین روحیه بود که پس از جنگ جهانی اول نیز، تجارت تبریز را دوباره برپا کرد. در دهههای بعد، شهر توانست موقعیت خود را در تجارت شمالغرب ایران بازیابد و به پلی میان صنعت نوپای ایران و بازارهای قفقاز بدل شود.
از جهش صنعتی تا جنگ ؛ تبریز در مسیر نوسازی تجارت ایران (۱۳۴۰–۱۳۶۰)
پس از سالها بحران و اشغال، تبریز در نیمه قرن بیستم دوباره جان گرفت. خیابانهای سنگفرششده و کارخانههایی که در حاشیه شهر سر برآوردند، نشانهی آغاز فصلی تازه در اقتصاد شمالغرب ایران بودند؛ فصلی که در آن «بازرگان سنتی» جای خود را به «تولیدکننده و صادرکننده» داد.
دهه ۱۳۴۰ را باید دوران نوسازی صنعتی ایران دانست؛ زمانی که دولت وقت با شعار «اصلاحات ارضی و صنعتیشدن» به میدان آمد و سرمایهگذاران بخش خصوصی در تبریز با سرعتی چشمگیر وارد عرصه تولید شدند.
کارخانههایی در حوزه نساجی، ماشینسازی، مواد غذایی و فلزات تأسیس شدند؛ واحدهایی که بنیانگذارانشان اغلب همان خانوادههایی بودند که در نسلهای پیشتر، در کاروانهای تجاری یا حجرههای بازار بزرگ تبریز فعالیت داشتند.
در این دوران، صادرات تبریز دیگر محدود به فرش و ابریشم نبود. محصولات صنعتی با برچسب «ساخت تبریز» راهی بازارهای قفقاز، ترکیه و حتی کشورهای عربی شدند.
گزارش گمرک ایران در سال ۱۳۵۵ نشان میدهد که آذربایجان شرقی سومین استان صادرکننده کشور بوده و نزدیک به ۱۰ درصد از صادرات غیرنفتی ایران را تأمین میکرد؛ سهمی چشمگیر برای استانی که از زخمهای ناشی از جنگ جهانی دوم و فقر زیرساختی بیرون آمده بود.
تجارت تبریز در این سالها بر دو محور میچرخید: اول، پیوند میان تولید و بازار منطقهای؛ و دوم، اتکای مداوم به اعتبار شخصی بازرگانان. هنوز دفترهای معاملات بر پایه قولنامه و اعتماد اداره میشد، نه با پشتوانه اعتبارات بانکی یا بیمه صادرات.
اما این جهش صنعتی، چندان بیچالش نبود. وابستگی شدید صنایع به واردات قطعات و تمرکز تصمیمگیری در پایتخت، بارها مسیر توسعه تبریز را کند کرد. با اینحال، روح بازرگانی شهر همان موتور محرکی بود که این صنایع را سرپا نگه داشت؛ روحی که میان تولید و تجارت پیوندی ناگسستنی برقرار کرده بود.
در آستانه انقلاب ۱۳۵۷، تبریز دیگر فقط شهر بازار نبود؛ پایتخت صنعتی شمالغرب ایران بود — با هزاران کارگر، چندین کارخانه صادراتمحور و شبکهای از تجار و صنعتگران که نامشان در گمرک باکو، ایروان و استانبول شناخته میشد.
دهههای جنگ و بازسازی؛ صنعت در خط مقدم صادرات
در دهه ۱۳۶۰، وقتی کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، کارخانههای تبریز همچنان روشن ماندند. صنایع نساجی، فلزی، ماشینسازی و غذایی استان در تأمین کالاهای داخلی و صادرات محدود به کشورهای همسایه نقش کلیدی داشتند.
بازرگانان و صنعتگران تبریزی، بیسروصدا اما پیوسته، زنجیره تولید و صادرات را حفظ کردند. تبریز در آن دوران، نمونهای نادر از «تابآوری صنعتی» بود؛ شهری که در میان تحریم و جنگ، از درون خود توان تولید و صادرات را بازآفرینی کرد.
کارخانه ماشینسازی تبریز، با سابقهای دیرینه، در این دوران به تولید ماشینآلات صنعتی و تجهیزات سنگین ادامه داد و حتی قراردادهایی با کشورهای منطقه منعقد کرد.
کارخانههای نساجی تبریز، با تولید انواع پارچه و نخ، نه تنها نیازهای داخلی را تأمین میکرد، بلکه صادرات محصولات خود را به کشورهای همسایه نیز ادامه داد.
صنایع فلزی و قطعهسازی، نقش مهمی در تامین نیازهای صنعتی داشت.
باید اذعان کرد، بازرگانان و صنعتگران تبریزی، بیسروصدا اما پیوسته، زنجیره تولید و صادرات را حفظ کردند. تبریز در آن دوران، نمونهای نادر از «تابآوری صنعتی» بود؛ شهری که در میان تحریم و جنگ، از درون خود توان تولید و صادرات را بازآفرینی کرد.
تبریز در مسیر ماندن (۱۳۶۷–۱۴۰۴)
با پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۷، ایران وارد مرحلهای دشوار از بازسازی شد. تبریز، که در طول جنگ نقش کلیدی در تأمین کالاهای داخلی و صادرات محدود ایفا کرده بود، اکنون باید توان صنعتی و تجاری خود را دوباره بازسازی و مدرنسازی میکرد.
در دهههای پس از جنگ، صنایع نساجی، ماشینسازی، فلزی و غذایی تبریز، با بازسازی کارخانهها و نصب تجهیزات مدرن، به مسیر تولید و صادرات بازگشتند.
دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، دوران جهش صنعتی و فناوری بود. تبریز توانست علاوه بر تولید سنتی، وارد عرصههای ماشینآلات پیشرفته، محصولات غذایی فرآوریشده و کالاهای دانشبنیان شود. در همین دوره، توسعه شهرکهای صنعتی و پارکهای علم و فناوری، نقش مؤثری در گسترش صادرات غیرنفتی و تنوع محصولات داشت.
مشکلاتی که تمامی ندارد…
اما این مسیر، بدون چالش نبود، تحریمهای بینالمللی، نوسانات ارزی، محدودیت دسترسی به فناوری و قوانین پیچیده صادرات و واردات، همواره بخشی از کار تجارت تبریز را دشوار کردهاند. با وجود این، بخش خصوصی و فعالان اقتصادی استان با انعطاف و شبکههای منطقهای، مسیر صادرات را حفظ کرده و حتی گسترش دادند.
تولید در چنبره سیاستهای ناپایدار
کارخانهدار تبریزی امروز نه از کمبود ایده میترسد، نه از رقابت جهانی؛ نگرانی اصلی او از بیثباتی تصمیمهاست.
دستورالعملی که صبح ابلاغ میشود، تا عصر اصلاح میخورد. نرخ ارز، مالیات، تعرفه واردات مواد اولیه و قوانین کار، هیچکدام قابل پیشبینی نیستند. این بیثباتی، عملاً هرگونه برنامهریزی تولید را به قمار تبدیل کرده است. سرمایهگذاری در چنین شرایطی به تصمیمی پرریسک تبدیل شده است. کارخانههایی که با امید صادرات تأسیس شدهاند، اکنون با کمبود نقدینگی، تغییر مکرر سیاستهای ارزی و تورم فزاینده دستوپنجه نرم میکنند.
تحریم بانکی و هزینههای پنهان تجارت
صادرکنندهی ایرانی باید همزمان نقش بانکدار، صراف، بیمهگر و حسابدار را خودش بازی کند. تحریمهای بانکی، نهتنها انتقال پول را دشوار کردهاند، بلکه هزینههای پنهان تجارت را نیز بالا بردهاند. در چنین فضایی، بنگاهها ناچارند بخشی از منابع خود را صرف دور زدن موانع کنند؛ منابعی که میتوانست صرف توسعه فناوری یا بازاریابی خارجی شود.
بروکراسی؛ دیو هفتسر تجارت
اگر از فعالان اقتصادی بپرسید بزرگترین مانعشان چیست، بیشتر از تحریم و مالیات، از «ادارات» میگویند.
فرایند طولانی صدور مجوز، تغییر ناگهانی مقررات گمرکی و درخواست مدارک تکراری، وقت و انرژی فعالان اقتصادی را میبلعد.
نظام مالیاتی و بیمه؛ فشار بر تولیدکننده واقعی
در حالی که فرار مالیاتی در بخشهای غیرمولد ادامه دارد، تولیدکنندگان شفاف و رسمی، بیشترین بار مالیاتی را به دوش میکشند. نظام مالیاتی، بهجای تشویق تولید، گاه نقش ترمز را بازی میکند. افزایش نرخ بیمه تأمین اجتماعی، مالیات بر ارزشافزوده چندمرحلهای، و تفسیرهای سلیقهای از قانون، بسیاری از واحدهای تولیدی کوچک را به مرز تعطیلی کشانده است.
زیرساختها، جا مانده از توسعه
زیرساختهای حملونقل و لجستیک در آذربایجان شرقی، با وجود موقعیت استراتژیک استان، هنوز در سطحی نیست که پاسخگوی ظرفیتهای صادراتی باشد. بندر خشک تبریز هنوز بهطور کامل فعال نشده، خطوط ریلی نیازمند نوسازیاند. در دنیایی که سرعت تعیینکننده است، تأخیر در زیرساخت یعنی از دست دادن بازار.
سیاستگذاری از راه دور
یکی دیگر از مشکلات، فاصله میان سیاستگذار و فعال اقتصادی است. تصمیمها در تهران گرفته میشود و بس. اگر در طراحی سیاستهای تجاری، نظر بخش خصوصی جدی گرفته شود، بسیاری از این مشکلات نه حذف، که دستکم قابل پیشبینی خواهند شد.
مشکلات تولید و تجارت پایانی ندارد، چون هنوز رابطه میان دولت و بخش خصوصی به بلوغ نرسیده است.
تا زمانی که سیاستگذاری اقتصادی با مشارکت واقعی فعالان اقتصادی صورت نگیرد، «مشکلات تمامی ندارد» فقط تیتر یک گزارش نخواهد بود، بلکه روایت تکرارشوندهای از سرگذشت اقتصاد ایران باقی خواهد ماند.
از شعار تا اقدام؛ بازتعریف رابطه دولت و بخش خصوصی
روز ملی صادرات هر سال با شعارهای پرشور همراه است، اما آنچه فعالان اقتصادی خواستارند، «ثبات و پیشبینیپذیری» است. ریلگذاری سیاستی از سوی دولت و پیشرانی خلاقانه از سوی بخش خصوصی، دو بال صادرات ایراناند. اگر این دو همسو شوند، صادرات غیرنفتی میتواند بار دیگر موتور رشد اقتصادی کشور باشد.
گزارش: ساناز شهابی