به گزارش واژه، تا قبل از جنگ 44 روزه قرهباغ، این مسیر حیاتی بهطور کامل در اختیار ارمنستان بود، اما پس از آتشبس میان آذربایجان و ارمنستان، ۱۶ کیلومتر از مسیر گوریس به کاپان در محدوده سرزمینی آذربایجان واقع شد. اینک در مسیر پایانه مرزی نوردوز ایران تا ایروان اتفاق مهمیافتاده است. کامیونها ابتدا پس از طی مسافتی به کاپان در ارمنستان وارد شده و سپس وارد خاک آذربایجان میشوند، سپس کامیونها از نو وارد خاک ارمنستان شده و به شهر گوریس میرسند و از آنجا راهی ایروان میشوند.
پیش از این اما در 12 سپتامبر، آذربایجان میزبان تمرینات نظامی مشترک با ترکیه و پاکستان بود. این رزمایش سهجانبه که «سه برادر 2021» نامیده شد، مفاد کنوانسیون وضعیت حقوقی دریای خزر را نقض کرد، زیرا نیروهای شرکتکننده در آن نیروهای مسلح متعلق به جمهوری آذربایجان، ایران، قزاقستان و فدراسیون روسیه نبودند. اهداف اعلام شده از این رزمایشها، تقویت روابط دوجانبه موجود و تقویت همکاریهای ضد تروریستی بود. ایران از این وقایع بسادگی نگذشت و به برگزاری رزمایش نیروی زمینی ارتش در منطقه شمالغرب کشور و در مرزهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان با نام فاتحان خیبر پرداخت.
بهدنبال این رزمایش ایران، الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان، با ابراز تعجب از برگزاری این رزمایش نظامی در نزدیک رود ارس (مرز میان دو کشور) گفت که این یک اتفاق بسیار شگفتآور است.
اظهارات علیاف در حالی مطرح میشود که بر اساس اخبار غیررسمی (که البته در رسانههای آذربایجان به کرات از آن صحبت شده است) باکو تلاش دارد تا با حمایت ترکیه و رژیم اسرائیل، به تصرف استان سیونیک ارمنستان بپردازد. سیونیک، جنوبیترین استان ارمنستان است که از غرب به جمهوری خودمختار نخجوان، از شرق به آذربایجان و از جنوب به ایران منتهی میشود. این استان مرز ارمنستان با ایران را تشکیل میدهد. توافق آتشبس 2020 کریدوری را میان آذربایجان و نخجوان از دالان لاچین و از طریق سیونیک لحاظ میکرد، اما باکو از این طرح رضایت کافی ندارد. باکو اهداف بلندپروازانهای را برای تصرف کل استان سیونیک در ذهن دارد، که میتواند ایران را در موقعیت ژئوپلیتیکی نامطلوبی قرار دهد.
مدتی پس از آتشبس قرهباغ، شعری که توسط اردوغان رئیسجمهور ترکیه خوانده شد، نیز شروع جنگ تبلیغاتی از سوی ترکیه علیه ایران بود که آتش تنشها را شعلهورتر کرد. اردوغان که پس از جنگ دوم قرهباغ به رژه پیروزی در باکو دعوت شده بود، شعری را با عنوان اینکه «آنها ارس را جدا کردند» خواند و مقامات ایران نیز واکنش تندی به آن نشان دادند. همکاری ناموفق آنکارا و مسکو در موضوع سوریه، نشان از این داشت که مسکو نیز زیادهخواهیهای ترکیه را در حیاط خلوت خود برنمیتابد.
با این حال، ترکیه تلاش کرده است تا روابط خود با جمهوری آذربایجان را از زمان استقلال این کشور نوظهور تقویت کرده، تا جاییکه در منازعات قرهباغ به حمایت از آذربایجان برخاسته و حتی زمینهساز پیروزی آنها در جنگ اخیر قرهباغ باشد. ترکیه تلاش دارد تا با برگزاری مانورهای نظامی مشترک با آذربایجان به موازات حضور در سوریه، سپس در لیبی و اکنون در قفقاز جنوبی به بسط قدرت خود بپردازد. پر واضح است که مانورهای نظامی نیروهای خارجی از این دست هیچ کمکی به امنیت و ثبات در منطقه نمیکند. حال اگر جمهوری آذربایجان به فکر منافع اقتصادی در بلندمدت باشد باید این را از ذهن خود بیرون کند، زیرا منافع اقتصادی در هر منطقه ارتباط مستقیمی به ثبات در آن منطقه دارد.
از طرفی جمهوری آذربایجان طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین تأمینکنندگان انرژی ترکیه تبدیل شده است. اساساًً آذربایجان به همراه گرجستان یک دهلیز مهم انرژی برای ترکیه است. در همین راستا پروژههای خط لوله نفت خام باکو- تفلیس- جیحان (با ظرفیت 160 هزار متر مکعب نفت در روز)، خط لوله گاز باکو- تفلیس- ارزروم، خط لوله گاز طبیعی ترانس آناتولین (تاناپ) (با ظرفیت انتقال گاز طبیعی روزانه ۴۵ میلیون متر مکعب)، خط لوله انتقال گاز طبیعی جنوبی قفقاز (با ظرفیت انتقال گاز طبیعی روزانه 70 میلیون مترمکعب)، خط لوله انتقال گاز طبیعی ترانس آدریاتیک و خط راهآهن باکو- تفلیس- قارص نیز راهاندازی شده است. ترکیه در چارچوب همکاریهای منطقهای با جمهوری آذربایجان و گرجستان جلسات سهجانبه مهمی را به شکل مکرر با روسای جمهور و وزرای امور خارجه سه کشور برگزار میکند. اینها همه حکایت از اهمیت فوقالعاده قفقاز در نقشه سیاسی امنیتی ترکیه دارد.
بر همین اساس آذربایجان قصد دارد تا ارتباط زمینی خود با نخجوان را کاملاًً در اختیار خود قرار داده و با این کار اتصال ارضی خود را با ترکیه کامل کند؛ این امر به ترکیه این فرصت را میدهد که بر مبنای تحقق چشمانداز 2023، مرزهای شمالغربی ایران را بهشدت تنشزا ساخته و زیستگاه جدید و مطمئنی را برای رشد تروریسم در منطقه فراهم آورد و از این طریق جنگ منطقهای را در آنجا راه اندازد؛ هم اکنون باکو متهم به میزبانی داعش و جنگجویان گروههای تکفیری از سوریه، لیبی، عراق و افغانستان است.
حال در صورت تصرف سیونیک به دست آذربایجان، عملاً مرز ایران و ارمنستان بهطور کامل از میان خواهد رفت. قطع ارتباط ایران با ارمنستان به معنی از دست دادن کنترل بخش مهمی از منطقه قفقاز است. در عین حال ایران بعداً مجبور خواهد شد برنامهریزی خاصی برای برخورد با تهدیدات کج و معوج
نیمچه قدرت منطقهای تازه جسور شدهای که به شدت از سوی رژیم اسرائیل و ترکیه حمایت میشود داشته باشد. حمایت نظامی و اطلاعاتی ترکیه و رژیم اسرائیل از آذربایجان که یکی از دلایل مهم تاکتیکی لجستیکی در پیروزی باکو در جنگ قرهباغ بود، مصداق برجستهای برای این ادعا است. پس باید گفت این توان نظامی ارتباطی به خود آذربایجان ندارد و توسط حامیانش یعنی اسرائیل و ترکیه ارائه شده است. قطعاً تحقق این امر میتواند تعادل ژئواستراتژیک منطقهای را به ضرر ایران متحول کند.
در همین رابطه اگر آذربایجان موفق شود کریدور زنگزور را به دولت ارمنستان تحمیل کند، باکو به راحتی میتواند از طریق زمین به ترکیه، رژیم اسرائیل و اتحادیه اروپا متصل شود؛ و در نتیجه میتواند ایران را از معادلات ترانزیتی خود خارج کند. ایران این مسئله را زمینهساز افزایش حضور اسرائیل و ناتو در مرزهای خود، و نتیجتاً تضعیف روابط ایران با ارمنستان میداند.
از دیگر سو، عضویت اخیر ایران در سازمان شانگهای را میتوان موضوعی مهم و تأثیرگذار در این تحولات در نظر گرفت. در یک تحلیل واقع گرایانه، آذربایجان اینک خود را میان دو کشور عضو سازمان شانگهای در انزوا میبیند. لاجرم جمهوری آذربایجان که در سالهای گذشته روابط رو به رشدی با غرب داشته و پایش به بسیاری از نهادها و معاملات غربی باز شده، چاره خروج از این وضعیت نامتعادل را در توسل به طرفهای ثالث میبیند.
ترکیه که برخلاف روابط تاریخی خود، شراکت شکنندهای با ایران و روسیه دارد، حداقل به صرف منافع کلان اقتصادی، باکو را تنها نخواهد گذاشت. در این بین مسئله مهمی که ایران به شکل مستقیم نسبت به آن واکنش نشان میدهد، افزایش نفوذ اسرائیل در منطقه است. گفته میشود که دیاسپورای بزرگی از یهودیان در آذربایجان سکونت دارند و این باعث میشود موضوع حضور رژیم اسرائیل در مرزهای ایران شکل جدیتری به خود بگیرد. افزایش نفوذ رژیم اسرائیل در منطقه به معنی افزایش تصویر مثبت اسرائیلی در محافل سیاسی، زندگی فرهنگی و رسانههای آذربایجان است؛ و این منافع ایران را در قفقاز به خطر میاندازد و ایران چارهای ندارد با تهدیدات امنیتی در مرزهای شمالغربی خود مقابله کند.
در حقیقت، تاریخ منطقه قرهباغ کوهستانی و قفقاز جنوبی، خصوصاًً از پیش از قرن هجدهم به این سو، محل رقابت دیرینه سه قدرت بزرگ یعنی ایران، روسیه و ترکیه بوده است؛ در حالی جمهوری آذربایجان به محلی برای قدرتنمایی ترکیه و اسرائیل در منطقه تبدیل شده است که دومین کشور شیعی جهان اسلام میباشد، و این میتواند با توجه به قرابت مذهبی ایران و آذربایجان حکومت علیاف را به سرنوشت دردناکی دچار کند. شرایط هم اکنون تا حد زیادی به وقوعات قرن هجدهم، تا قبل از تسلط روسیه بر این مناطق شباهت دارد. یعنی میتوان گفت از منظر روابط بینالملل همان ساختار آنارشیکی سابق، اینک در قفقاز جنوبی حاکم است. این در حالیست که از منظر مستندات تاریخی، آذربایجان در واقع بخشی از ایران است و بسیاری میخواهند این منطقه به «سرزمین مادری» خود باز گردد؛ موضوع مبرهن اینکه با افزایش بازیگران و پیچیدگی روابط در هارتلند مکیندر که قفقاز جنوبی نیز جزیی از قلمرو آن محسوب میشود که همان حضور قدرتهای غیرمرتبط با قفقاز نظیر آمریکا، رژیم اسرائیل و ناتو میباشد، تهدیدات امنیتی در این منطقه به اوج خود خواهد رسید.
تنش در قفقاز جنوبی و چشمانداز پیش رو
ماجرا از آنجا آغاز شد که نیروهای مرزی آذربایجان از کامیونهای ایرانی که قصد عبور از محور مواصلاتی گوریس به کاپان را داشتند، طلب 130 دلار حق ترانزیت و مضافا اقدام به دستگیری دو راننده ایرانی کردند. مسیر 80 کیلومتری گوریس به کاپان که این روزها در محافل مختلف بینالمللی ذکر آن بسیار میرود، در واقع بخشی از جادهای است که ایران را از نقطه صفر مرزی به ایروان وصل میکند.