به گزارش واژه، در تمامی تحولات سیاسی چند سده اخیر ایران، ردپای مرجعیت شیعه، به عنوان رهبر و مرجع قیامهای مردمی مشهود و ملموس بوده است. هرگاه که در این خاک، خشم مردم علیه استعمار و استبداد و استکبار به خروش آمده است، رهبری یک مرجع بزرگ این انقلابها را به نقطه مطلوب رسانده است. نقطه عطف این رهبریها، در نهضت اسلامی ایران بود که در سال 1341 در مقابل سیاست های ضددینی و اسکتباری حکومت پهلوی آغاز شد. در ابتدای کار، تمامی مراجع، همگام و هم عقیده نهضت را آغاز کردند و رفته رفته سکان رهبری را به دست امام خمینی (ره) سپردند و از رهبری ایشان حمایت کردند تا سرانجام انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
یکی از شخصیتهای برجسته جهان اسلام که با جهانبینی و تفکر استکبارستیزی پای در راه مبارزات عدالتخواهی گذاشت، آیتالله سیدمحمدهادی حسینی میلانی بود. اما به جرأت میتوان گفت نقش ارزنده و تأثیرگذار ایشان، در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همچنان در محاق مانده است. ابتدا در این مقاله نگاهی کلی به زندگی آیتالله میلانی خواهیم کرد و در ادامه به بررسی اجمالی نقش اساسی ایشان در مبارزات انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت، سپس به ارتباط ایشان با مبارزان تبریز و بررسی نامه مهم ایشان به حاج محمدحسین عبدیزدانی، از مبارزان قدیمی تبریز در خصوص تشکیل اتاق فکر مبارزات در تبریز و ادامه مبارزات به شکل مخفی با محوریت حجتالاسلام انزابی، و نقش مهمشان در بازسازی هسته اصلی مبارزان تبریز بعد از سرکوب مبارزات در سال 42 خواهیم پرداخت.
زندگی آیتالله میلانی
آیتالله العظمی سید محمدهادی حسینی میلانی از مراجع بزرگ تقلید، در هفتم محرم ۱۳۱۳ق (۹ تیر ۱۲۷۴ش) در خاندان بزرگ علمی در نجف به دنیا آمد. وی از محضر اساتیدی چون آخوند خراسانی، آیتالله نائینی، آخوند ملامحسن تبریزی، غلامعلی قمی و… بهره برد و با فراگیری علوم مقدماتی توانست پایههای علمی خود را در فقه و اصول استحکام بخشیده و علاوه بر آن، به دانش تفسیر و علوم قرآنی نیز دست یابد. وی در کنار تحصیل و تدریس، فعالیتهای سیاسی خود را بر اساس اندیشه سیاسی دنبال میکرد.
آیتﷲ میلانی فعالیتهای سیاسی خود را از دوران جوانی در عراق آغاز کرده بود. وی در جریان جنگ مردم مسلمان عراق علیه حضور انگلیس در این کشور که به رهبری مراجع دینی صورت گرفت، همراه میرزا مهدی فرزند آخوند خراسانی، شیخ جواد جواهری پسر صاحب جواهر و برخی دیگر از همدورهایهای خود، در این رویداد بزرگ سیاسی و مبارزاتی شرکت کرده بود و نیز در جریان انقلابهای مربوط به کشورهای عربی و مبارزات آزادیخواهانه آنها، ایشان بحثهایی داشت و در این مورد واکنش نشان میداد. آیت الله میلانی از همان دوران جوانی و در زمان شاگردی آخوند خراسانی به نگاه سیاسی و مبارزه با استکبار رسیده بود.
با آغاز وقایع سال 1341، آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی، از جمله مراجع تقلیدی بود که ضمن حمایت و پشتیبانی صریح و محکم از امام خمینی (ره) و مبارزات وی، خود نقش رهبری نهضت اسلامی در خراسان را برعهده داشت. آیت الله میلانی، در تمامی لحظات حساس سالهای نهضت، از جمله اعتراض علیه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره) و واقعه 15 خرداد، اعتراض علیه کاپیتولاسیون، تبعید امام خمینی(ره)، یکی از پایه های اصلی مبارزات بودند. (امیریان، 1380)
بر اساس اسناد و مدارک ساواک، مواضع آیتالله میلانی چنان قاطع و انقلابی بود، در مسائل مبارزاتى و موضعگیرىهاى سیاسى، پابهپای امام خمینی و نهضت اسلامی مردم ایران فعالیت میکرد.
ارادت قلبی و دوستی با امام خمینی و همراهی با ایشان در جریان نهضت اسلامی
مسئله ارادت به امام خمینی در سیره سیاسی و مشی رفتاری آیتالله میلانی نمود داشت؛ همچنانکه به گفته خودشان «آنها (رژیم پهلوی) پس از فوت آیتالله بروجردی به من پیغام دادند که اگر شما بخواهید کمک میکنیم تا به عنوان مرجع شناخته شوید… . آنها میخواستند مرا مقابل حاج آقا روحالله قرار دهند و من حاضر نشدم مرجعیتی را که اینها به من پیشنهاد دادند بپذیرم؛ چون به حاج آقا روحالله معتقد هستم.» (جعفریان، 1392)
ارادت آیتالله میلانی به امام در حدی بود که در یکی از نامههای خود خطاب به امام خمینی در دوران تبعید در ترکیه میگویند: خوشا به سعادت آن سرزمین که حضرتعالی در آن تشریف دارید.
شهید آیتالله سعیدی در خاطراتش میگوید: … روزی آیت الله میلانی هنگامی که نزدشان نام امام خمینی برده شد فرمودند: سلاماللهعلیه… عدهای به آیت الله اعتراض کردند. ایشان فرمودند: ساکت باشید فلانی. این جا مسئله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانی اعلم است یا من؟ این جا بحث رهبری است و چنین نیست که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد، لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاستمداری داراست که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراس نداشته باشد و اکنون این مشخصات در کسی جز آیت الله خمینی نیست.
البته امام (ره) نیز ارادت خاصی به آیتالله میلانی داشتند. آقای توکلی بینا در این رابطه میگوید: «وقتی قرار شد تا امضای آیتالله میلانی نیز پایین اعلامیه مربوط به همهپرسی (لوایح ششگانه) درج شود، امام اینجانب را به مشهد فرستاد تا اعلامیه مزبور را به آنجا ببرم. پیش از حرکت امام به بنده فرمود: اگر آیتالله میلانی اعلامیه را امضا کرد، آن را نزد آقای قمی هم ببر و از ایشان امضا بگیر، ولی اگر آیتالله میلانی اعلامیه را امضا نکرد، دیگر لازم نیست آن را نزد آقای قمی ببری…» این خود گویای جایگاه شخصیتی آیتالله میلانی در نزد امام است. (شعاع حسینی، 1389)
آیتالله میلانى که پیشینه مرجعیتش به قبل از زمان مرجعیت امام مىرسید، به شدت مبلغ امام بود و حتى گاه و بیگاه در اعیاد، رساله ایشان را به عنوان عیدى به دیگران مىداد. برخورد آیتالله میلانى با رژیم بسیار تندتر از سایر مراجع بود و در این باره سیاسىتر و انقلابیتر مىاندیشید. همچنین عباراتى که وى در اطلاعیههاى خویش استفاده میکرد، سرشار از مفاهیم سیاسى روشن و از سر آزادیخواهى، اسکتبارستیزی و عدالتطلبی بود. در اطلاعیهاى که به مناسبت ورود به تهران در جریان دستگیری امام خمینی، صادر کرد، آمده است: « . . . به تهران آمدم تا به دنیا اعلام کنم این قیام و نهضت به هیچ وجه صورت ارتجاعى ندارد، بلکه نهضتى است که ملتى مسلمان براى مقابله حکومتهاى جابرانه با پیشوایى مقامات عالیه روحانى تعقیب میکند. هدف ملت مسلمان این است که بیش از این به مصالح دنیایى و دینى آنان تجاوز نشود. باید حکومت مردم را به مردم سپرد و حق مردم را باید به خودشان واگذار کرد. قانون باید حکومت کند نه فرد و در هیچ آئینى افراد حق ندارند به میل خود قانون وضع کنند.» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
اعتراض علیه فاجعه فیضیه
هجوم وحشیانه عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه در سال 42، واکنش اعتراضی روحانیون و مراجع از جمله آیتالله میلانی را در پی داشت. ایشان در ضمن پیام خود چنین نوشتند:
«ما از حمله و یورش چنگیزانه، به ساحت حوزه علمیه قم گذشتیم. از حبس و زجر رجال دینی و ملی گذشتیم.… از برادرکشیهایی که در نقاط مملکت ترتیب دادهاند، صرفنظر کردیم. این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامی ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیست میکنند و نیز افرادی را که با آنها همدستاند، در رأس کارها قرار میدهند.»
در نوروز آن سال که حکومت شاه سعی داشت با برپایی جشن و سرور، حرکتهای ملی و اسلامی و فاجعه مدرسه فیضیه را از خاطرهها محو سازد، آیتالله میلانی در اعلامیهای هیئت حاکمه را خائن به حقوق ملت نامیدند و متذکر شدند: «وجود آنچه که در سال گذشته بر ملت ما گذشت، دل شاد و خاطر آسودهای باقی نمانده است که در طلیعه سال نو طبق عادات همیشگی در مملکت مراسم جشن و سرور برپا شود. هیئت حاکمه گستاخی را تا بدانجا کشید که حتی قوانین آسمانی را ملعبه قرار داد و به حریم احکام شرعیه تجاوز کرد. هماکنون جمعی از علما، دانشجویان و اساتید کشور در زندان به سر میبرند و فقر، گرسنگی و بیماری از هر سو ملت را تهدید میکند و بیکاری، فساد و تجاوز هیچکسی را بینصیب نگذاشته است. تنها چیزی که ابدا مورد توجه حکومت نیست حقوق و مصالح مردم است.»
در پایان نامه هم آورده بودند روحانیت خود را شریک غم و اندوه مردم میداند و ابدا عید نوروز را جشن نخواهد گرفت.
اعتراض علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و قیام 15 خرداد
در این رابطه، آیتالله میلانی از جمله مراجعی بودند که در همراهی با امام، با پیامها و بیانیههای متعدد خود، در برابر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بهشدت مقابله کردند. ایشان در این خصوص، در قسمتی از نامه خود فرمودند:
«وظیفهی خود میدانم با استمداد حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) برای سومین بار صریحاً اعلام بدارم تصویبنامه دولت شما در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی، با عدم رعایت شرط اسلام در انتخابشوندگان و تبدیل قسم قرآن مجید به قسم به کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بینهایت خشمگین ساخته است … تذکر میدهم، به حکم موزاین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران، لازم است هرچه زودتر تصویبنامه مزبور را لغو و برای اطلاع عموم اعلام نماید.» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
ایشان هدف از نهضت اسلامی و قیام مردمی را چنین بیان میکنند:
«یاللعجب که غائله 15 خرداد 1342 را از خود نفی و خود را بیتقصیر قلمداد میکنند. این تازگی ندارد. فئه باغیه، عمار را در صفین کشتند و شهادت او را به حضرت علی(ع) نسبت دادند، با آنکه ایشان از ملازمین رکاب آن حضرت برای دفاع از حریم قرآن کریم بود… روحانیت میگوید در مملکت اسلامی افرادی که صلاحیت اخلاقی و عقلی ندارند، در مقدرات این کشور مذهبی دخالت نکنند و از بیتالمال این مملکت و قرضههای کذایی علیه مردم مسلمان سوء استفاده نکنند. روحانیت میگوید این همه علمای اعلام، خطبای عظام، دانشمندان و اساتید محترم دانشگاه را در زندانها نگه ندارند و اینقدر به این ملت ستمدیده و محروم شده از زندگی اولیه ظلم و جور نکنند. روحانیت میگوید خود را حامی این آب و خاک و تمامیت ارضی آن میداند، اگرچه دستگاه تبلیغاتی خلاف آن را نسبت داده است و متهم میسازد…» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام خمینی
سوابق، مبارزات و همگامیهای آیتالله میلانی با امام باعث شده بود که ایشان نزدیکترین فرد به امام و حتی محرم اسرار ایشان شوند. به همین دلیل، با دستگیری امام و شایع شدن خبر اعدام امام، آیتالله میلانی به صدور اعلامیه و بیانیههایی برضد این اقدام مبادرت کردند و سپس برای اثربخشی اقداماتشان از مشهد به تهران مهاجرت نمودند و به همراه تنی چند از مراجع با انتشار اعلامیهای مشترک، مرجعیت امام را تأیید کردند و امام را دارای مقلدین بسیار دانسته و بیان کردند که طبق قانون اساسی مملکت، مراجع مصونیت قضایی داشته و رژیم شاه نمیتوانند کوچکترین آسیبی به امام برساند.
آیتاللّه میلانی طی سفری به قم با خانواده امام ملاقات و آنها را مورد تفقد قرار داد. ایشان حتی با فراخواندن پاکروان، تهدید کرد که اگر مویی از سر امام کم شود، فتوایی صادر میکند تا ملت اصل و فرع رژیم را براندازند. مجموعه این اقدامات مانع از هرگونه حادثهای برای بازداشتشدگان، بهویژه امام خمینی گردید. (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
در نهایت تلاش آیتالله میلانی و سایر مراجع منجر به آزادی امام در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ میگردد. اما تصویب لایحه ننگین
در همان سال، امام و سایر روحانیون را در آستانه قیامی دوباره قرار میدهد.
ایشان بار دیگر بر خطر اسرائیل تأکید میکنند و مینویسند: «رژیم سعی دارد سیاست خود را با سیاست اسرائیل هماهنگ کند و با او قراردادهای نظامی و غیرنظامی ببندد و این خطری است که احدی حق سکوت در برابر آن را ندارد. از آنجا که انتشار نشریات ممکن نیست، مبلغین و وعاظ بصیر باید در ایام محرم فلسفه قیام حسینی را برای مردم تبیین کنند و حقایق را بیپرده آشکار سازند و در راه بیان معارف قرآن و اسلام از هیچ چیز هراس نداشته باشند، زیرا حضرت در تمام احوال ناظر، حافظ و مراقب خدمتگزاران خود هستند. باید به مردم آگاهی داد که این هیئت حاکمه فاسد شرایط مسلمان بودن را از قضات برداشته و به هر فرد فاسد و کمونیستی اجازه اشتغال به امر قضا را داده است.
پاسخ آیت الله میلانی به سؤال عدهای از اهالی اصفهان و نمایندگان اصناف تهران درباره شرکت در انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی
«در شرایط حاضر که برای مردم مسلمان هیچ گونه آزادی در بیان و قلم نبوده و هرنوع اجتماعی جز از طرف وابستگان به دولت ممنوع میباشد و با توجه به اینکه بسیاری از رجال صالح ملت به جرم حقگویی و عدالتخواهی در زندان بهسر میبرند و به کسانی هم که خارج زندان هستند کمترین آزادی داده نمیشود و همین طور منزل علمای بزرگ محصور بوده و مردم مسلمان از هر مراجعه و کسب تکلیف محروماند و با توجه به سایر نکاتی که در متن سؤال تذکر دادهاید، روشن است که هر نوع شرکت در چنین انتخاباتی شرعا و عقلا جایز نبوده و اعلام مخالفت با آن وظیفه میباشد.»
در بخش دیگری از جواب آیتالله میلانی تصریح شده است: البته باید در این راه از حضرت بقیهالله ارواحنا له الفداء استمداد جست. امید است با توجه به مقام ولایت خدای متعال جل و علا با حل مشکلات بر ما منت بگذارد که فرموده است: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَل َی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ».
کمکهای مالی به خانوادههای مبارزان زندانی
آیتﷲ میلانی از کمکهای مالی به مبارزان هم دریغ نمیکرده است. در اسناد ساواک آمده است: «از سال ۱۳۴۰ به دنبال دستگیری روحانیون و متعصبین مذهبی و سران جمعیت نهضت آزادی، آیتﷲ میلانی از خراسان کمک مالی خود را به زندانیان آغاز کرده است. نامبرده از سال ۴۱ هر فرد طلبه یا آخوندی که زندانی میشده مبلغ ۲۰۰۰ الی ۳۰۰۰ ریال به او و خانوادهاش تا ۵۰۰۰ ریال کمک مالی میکرده است و در حال حاضر نیز این کمک ادامه دارد. آیتﷲ میلانی خصوصاً به زندانیان نهضت آزادی بهویژه مهندس بازرگان و سید محمود طالقانی کمک مالی فراوانی کرده به طوری که با وجود زندانی بودن سید طالقانی پسرش اتومبیل و خانه خریده و گفته شده که منشأ پول این خریدها همان کمکهای آیتﷲ میلانی است». (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
«جناب مستطاب حجتالاسلاموالمسلمین سید محمود طالقانی… بدون شک ادامه حیات به معنای انسانی آن روزبهروز مشکلتر بلکه ناممکنتر به نظر میرسد. و گاه چنان غرق ملالتهایی میگردم که در تمام عمر بیسابقه بوده است. نمیدانم شاید حبس جسمانی اگر به روح سرایت نکند بسی سهلتر از حبسها و قبضهای روحی باشد بخصوص که در آن حال با سقوط بعضی تکالیف وجدان انسان آسوده گشته و شخص خود را مسئول نمیبیند. به هر حال پیوسته به یاد آن آقایان هستم. و اینک آقایان دانشمندان محترم جناب آقای مهندس بازرگان و جناب آقای دکتر سحابی و سایر آقایان اماجد به زندان برازجان بسی بر تأثراتم میافزاید…» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380)
ارتباط با مبارزان تبریز، علیالخصوص حجتالاسلام انزابی
برگ زرین دیگری که در سوابق مبارزات آیت الله میلانی به چشم می خورد، اعتراض ایشان به دستگیری آیت الله قاضی طباطبایی و عده ای از علمای آذربایجان در آذر ماه سال 1342 بود که بار دیگر ایشان را به عنوان یک رهبر بزرگ در غیاب حضرت امام مطرح نمود.
آیتالله میلانی همواره در طول سالهای مبارزه، علاوه بر نقش هدایت فکری و سیاسی مبارزان، پیگیر مسائل آنان از قبیل دستگیری و تبعید مبارزان بود. اما ایشان علقه و ارتباط ویژهای با مبارزان تبریز و رهبران نهضت در تبریز داشتند. و مبارزان تبریز نیز اعتقاد و اعتماد ویژهای به ایشان داشتند. بر اساس اسناد ساواک، یکی از منابع استنادات وعاظ و خطبای تبریز، در منابرشان، نامهها و پیامهای آیتالله میلانی بود و متقابلا ایشان نیز اعتراضات محکم خود را در مواردی همچون دستگیری و تبعید مبارزان اعلام میکردند.
ارتباط قلبی آیتالله میلانی با حجتالاسلام انزابی در متن مکاتباتی که رد و بدل شده است، به وضوح دیده میشود. آیتالله میلانی در اغلب نامهها، ایشان را با عناوینی مانند الاخالشفیق، ملاءالانام، رکنالاسلام، الاخالعلامهالحجه خطاب میکند.
بر اساس اسناد ساواک، به دنبال دستگیری مبارزان تبریز، با ارسال تلگراف، ضمن ابراز انزجار از این رفتار رژیم پهلوی، جویای حال آنان شده و از مبارزات آنان حمایت میکند.
«مشهد تهران، 1307 ک 1500 ت 27/09/42 زندان قزلقلعه، … خبر بازداشت آقایان حجتالاسلام و خطبا عظام تبریز و سایر آقایان محترمین عموم ملت مسلمان را فوقالحد متاثر و نگران میدارد گرچه برای خود آقایان این پیشآمد موجب مزید عز و شرف است تأسی باولیا خدا و حضرات ائمه علیههمالسلام کردهاید و در راه احقاق حق و دفاع از مصالح امت اسلامی توقیف و زندانی شدهاید هون ذلک بعیناله بودن شک جامعه روحانیت و افکار عمومی از شما رجال مذهبی و مجاهد فیسبیلالله حمایت میکند و عنایات حضرت بقیهالله کاملا مورد تأئید است دعا مینمایم و انتظار اطلاع از حالات شریفه دارم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. سید محمدهادی الحسینی المیلانی»
و بر اساس سند دیگری از ساواک، میزان نفوذ آیت الله میلانی در بین وعاظ و خطبای تبریز کاملا مشهود است.
« تلگراف 778-2/6/42 پس از انتشار اعلامیههای سه نفر از مراجع تقلید به نامهای میلانی، مرعشی، قمی، دو نفر از وعاظ تبریز بنام انزابی و ناصرزاده مردم را در مساجد جمع و اعلامیههای منتشره را بمردم قرائت و آنان را تحریک به عدم شرکت در انتخابات مینمودند و چنین تصمیم گرفتهاند که این جریانرا هر روز تجدید کنند. … هرچه سریعتر دستگیر و بمرکز اعزام شوند. …»
نامه مهم آیتالله میلانی به بعد از سرکوب سال 42 در خصوص تشکیل هسته اصلی مبارزات با محوریت حجتالاسلام انزابی
بعد از بازگشت حجتالاسلام انزابی و سایر زندانیان و تبعید شدگان به تبریز در سال 43 ، دوران جدیدی در سیر جریان مبارزات آغاز گردید. محدودیتها و محرومیتهای شدیدی بر علیه مبارزان آغاز گردید. اما مبارزان دست از فعالیت برنداشتند و شکل جدیدی از مبارزه را بنا نهادند. اولین حرکت، تشکیل اتاق فکر به شیوهای دور از نظر ساواک بود تا روند تشکیلات را در راستای اهداف امام پیش ببرند.
مسأله از اینجا شروع میشود که مبارزان تبریز بعد از سرکوب سال 42، به نوعی دجار پراکندگی و شاید بلاتکلیفی شده بودند. لذا نامهای به آیتالله میلانی نوشته و خواستار راهنمایی ایشان شده بودند. آیت الله سیدمحمدهادی میلانی، که از یاران واقعی امام بودند و خط فکری امام را بعد از تبعید ایشان در ایران نظارت میکردند، در جواب آن نامه و در مورد حجتالاسلام انزابی به آقای حاج محمدحسین عبدیزدانی از مبارزان سرشناس تبریز نامه نوشتند. این نامه را شاید بتوان دستور تشکیل جمع محرمانه مبارزان سیاسی تبریز برای انسجام بخشی به مبارزات با هدایت حجتالاسلام انزابی دانست. متن نامه به این شرح است:
«تبریز 11 ذیقعده 84 بسمه تعالی و شأنه جناب ماجد محترم آقای محمدحسینآقا یزدانی دام عزه سلام و تحیت و احترام بعرض میرسانم نامه شریف به تاریخ 4 ذیالقعده زیارت شد. از درگاه متعال مسئلت مینمایم پیوسته در صحت و عافیت باشید و از ناملائمات محروس گردید. از شرح مطالب که نوشته بودید تشکر گویم و راجع به حضرت آیتالله خمینی دامت برکاته ظاهرا اشتباه است آنچه که گفته شده یعنی آوردن ایشان به تبریز بقصد اینکه بطهران اعزام نمائید. راجع به حضرت آقای قاضی خیلی لازم میدانم مراجعتشان به تبریز را و در مطالباتمان نوشتهام. راجع به حضرت آقای انزابی لازم میدانم بعد از مراجعت از مکه به تبریز تشریف آورند ولی از جهت اینکه در تبریز نمیگذارند به منبر تشریف ببرند متحیرم چه باید کرد عمده اینستکه بنحو وحدت اجتماعی که مأمون از خطر باشد مکرر بگویند والا اگر مثلا پنجهزار نفر بلکه کمتر اظهار تأثر کنند و بمقصد این امور دولتی بگویند از منبر نرفتن حضرت آقای انزابی ناراحتی و تأثر داریم قصور میکنم ناچار میشوند ممانعت ننمائید. بالجهه تا بتوانید اجتماعات بسیار مخفی، هر اجتماع بیش از ده نفر نباشد تشکیل دهید و به آینده نزدیک امید آسایش داشته باشید و در شهامت و شجاعت ثابت قدم باشید و تا بتوانید بمراسم عید نوروز رفتار ننمائید. و حسبنا الله نعم الوکیل عرض سلام و تحیت به آقایان ارحام و اقربا و اصدقاء برسانید. والله اعظم محمدهادی الحسینی المیلانی»
جهت تحقق اهداف نامه آیت الله میلانی، حرکت دوم را برنامهریزی کردند تا هیئتی تحت عنوان “هیئت عصر جمعهها” تشکیل بدهند و اداره و هدایت این جمع را به آقای انزابی بسپارند.
عصر جمعه خلوتترین ساعات بود اما محافل مورد نظر را نمیتوانستند در مساجد تشکیل بدهند چون ساواک بر همه مساجد و جمعیتها نظر داشت و آنها را محاصره و دستگیر میکرد. لذا قرار بر این شد که جلسات به صورت پراکنده در منازل برگزار شود. اما کسانی که میبایست این جمعیت را تشکیل میدادند خط مقدم مبارزه بودند. در حدود ۲۰ نفر جمعیت آغازین هیئت عصر جمعهی آقای انزابی را تشکیل دادند.
چند نفر از بزرگان به عنوان اتاق فکر تعیین شدند. البته نه به صورت رسمی چرا که با وجود اختناقی که ساواک ایجاد کرده بود به هیچ عنوان امکان یک حرکت رسمی وجود نداشت. در رأس این اتاق فکر هفت نفر از جمله آیت الله میلانی، آقای الهی طباطبایی، آقای عبدیزدانی، حبیب یکیتا، سیدرضا قاضی و حجتالاسلام انزابی قرار داشتند. البته همکاری جمعی از بازاریان از جمله آقایان ابوالفضل اصلان زاده، سیدمحمد الهی، جواد کهنمویی، شیخ علی خیابانی، جواد بلوری، غلام ظهیرنیا، احد ماشینچی، جلیل حریرچی، جعفر رضایی، غلامرضا متقی زاده، براداران رونقیان، گلابچی ها و پورجوادی ها و حاج احمد و حاج محمود جواهری، حاج جواد برق لامع، حاج مختار صدقی، حاج علی اکبر فردوسی، حاج علی اکبر هاشمی و چند تن دیگر که همگی از بازاریان خوشنام تبریز بوده و هستند، در پیشبرد اهداف این جمع مبارزان نقس اساسی و درخشان داشت. هیئت عصر جمعه ها تا ایام پیروزی انقلاب به صورت مخفی، اتاق فکر مبارزات سیاسی بود و مهندسی جریانات توسط این اتاق فکر بسیار پربها بود و همهی حرکتهای بعدی از این مهندسی سرچشمه مییافت. مبارزان میتوانستند به صورت احتیاطی در هیئت آقای انزابی همدیگر را ببینند، قرار فعالیتها را بگذارند و پیامها را به همدیگر برسانند. در واقع تشکیل هیئت حرکتی بود که از سال 43 به بعد بار حرکتهای انقلابی تبریز را زنده نگه داشت و همین قضایاست که یک مرتبه در آبان ماه ۵۶ و در بزرگداشت شهادت آیت الله مصطفی خمینی و در قیام ۲۹ بهمن خود را نشان داد. ابوالفضل اصلان زاده از فعالان اصلی این هیئت میگوید: «این هیئت که بعدها بنام علمسیز سیره(هیئت بدون نام و نشان) یا هیئت عصر جمعه ها و یا هیئت انزابی مشهور شد، به پاس تلاشها و مبارزات آقای انزابی که حالا ممنوع المنبر شده بود، با همفکری دوستان در بازار و دانشگاه تشکیل شد تا از علم و فضیلت ایشان استفاده کنیم. نحوه تشکیل جلسات که عصر جمعه ها تشکیل میشد و همگی از بازاریان تبریز و دانشگاهیان بودند با هدایت و مدیریت خود ایشان تشکیل میشد. این جلسات که بصورت مخفی و هفتگی و سیار در منزل دوستان تشکیل میشد، بعد از سخنرانی آقای انزابی و تفسیر و ترجمه قرآن و نهج البلاغه، محلی بود برای سیاستگذاری و ارائه راهکارهای مبارزاتی، و پایگاه حساس و جدی علیه رژیم بود. بطوریکه به اتاق فکر مبارزات مردم تبریز تبدیل شده بود. افراد خط مقدم این حرکت ها، اگر در طول هفته هم مشکلی داشتند و نتوانسته بودند همدیگر را ببینند، اگر رد و بدلها و سفارشهای محرمانهای بود، حتما جمعه ها می آمدند و همدیگر را میدیدند. آقای احمدحسین انزابی میگوید: بعدها که هیئت عصر جمعهها گسترش یافت، ساواک از قضیه مطلع شده بود، اما ابهت و عظمت قضیه آن چنان بود که در دل ساواکیها وحشت افتاده بود. ما آنها را میشناختیم. میآمدند و زانو به زانوی مردم می نشستند و گزارشها را میدادند، اما ابهت قضیه آن چنان بود که ساواک نمیتوانست این جلسات را تعطیل کند، همچنان که نمیتوانست بیت آقای قاضی را تختهبند کند و دیگر نمیتوانست به مسجد شعبان و مسجد آیت الله شهیدی و مسجد مقبره آفتی بزند . این سه مسجد، بیت شهید آیت الله قاضی طباطبائی و هیئت عصر جمعهها تا پیروزی انقلاب حافظ اندیشه امام بودند.
پیگیریهای آیتالله میلانی، بعد از تشکیل هیئت عصر جمعهها، همچنان ادامه داشت و بطور مرتب با اعضای هسته اصلی این اتاق فکر در ارتباط بود.
در نامه مورخ 15 ذیقعده 1388 خطاب به حجتالاسلام انزابی آمده است:
« … و خدمات و مساعی جمیله که درباره تربیت افراد در مجلس درس قرآن مبذول میدارید مورد قبول بوده باشد. ناملائمات روحی و ناراحتیهای فکری فوقالحد است. … گاهی به بعض آیات و گاهی به بعض روایات مأثوره و گاهی به یاد آوردن تاریخ معصومین صلواتاللهتعالیعلیهم باید تسلا پیدا نمود. …. بفرد فرد اشخاصیکه در مجلس درس قرآن حاضر میشوند و کاملا با سامعه قلب گوش میدهند و بیانات شیوای وجود شما را ثبت و ضبط مینمایند سلام رسانیده و دعا مینمایم.»
آقای احمدحسین انزابی میگوید: تمامی نامههایی که رد و بدل میشد با استعاره و با رمز نگاشته میشد، تا در صورت کشف احتمالی نامهها از ردیابی و اذیت ساواک در امان باشند. آیتالله میلانی نیز بصورت کامل این موضوع را رعایت میکردند. همچنانکه که اعضای هیئت را با عنوان مستمعین درس قرآن خطاب میکنند. نکته مهم دیگر اینکه در کنار این نامهها، مبالغی با عنوان سهم مبارک امام و خمس ارسال میشد. نکته بسیار مهم دیگر اینکه رد و بدل نمودن این نامهها توسط اشخاص مورد اعتماد انجام میگرفت.
در نامه دیگری که به تاریخ 12 ربیعالاول 1392 آیتالله میلانی خطاب به حجتالاسلام انزابی نگاشتهاند، مدیریت و هدایت فعالیت مبارزان را بر هر امر دیگری مقدم میشمارند.
« … امید است انشاالله به زیارت آستان مقدس در موقعیکه مزاحمت با خدمات دینی و مذهبی در محیط خودتان نداشته باشد شرفیاب شوید. دیداریکه واقعا اشتیاق دارم حاصل آید. …»
در نامه دیگری که به تاریخ 18 رمضان 85 و به دنبال دستگیری تعدادی از مبارزان تبریز نگاشته شده است، آیتالله میلانی توصیههایی را در قالب نامه به حجتالاسلام انزابی به مبارزان میکنند:
« … پیشآمدها و کارهایی که گفته میشود بسیار نگرانیآور است ولی امید است بحول و قوه خداوندی هرکس بر اندازه میسورش اظهار تأثر نماید و از اقدامات بر طبق مشورتهای لازمه با همدیگر خودداری نکنند عجالتا که جناب ماجد محترم در جناح حرکت هستند خواستم اظهار خلوص نموده و تشکر کنم. …»
نگارنده: محمدرضا انزابی – پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی