واژه | همین ایام نوروز بود که تصاویر مردم خوشحال سوار بر قایق های تفریحی در دریاچه ارومیه در رسانه ها منتشر شد و خبر از احیا و زنده شدن حیات در دریاچه را داد خبری که با تکیه بر افتتاح فاز اول کانال انتقال آب زاب، قابل باور جلوه میداد. اما همه ماجرا این نبود چون انتقال آب تنها یک دهم حقابه دریاچه را تامین میکرد و برای بقیه حقابه باید تلاش مضاعف صورت میگرفت.
تامین حقابه به این آسانی هم نیست چون ما در طول سالیان متمادی با یک مدیریت ناکارآمد مصارف را به حدی زیاد کردیم که بجای مصرف حداکثر 40 درصدی از منابع تجدیدپذیر، 85 درصد منابع خودمان را با 115هزار حلقه چاه که 75 هزار آن غیرمجاز است تخلیه میکنیم. پس گرفتن این مصارف تبعات اقتصادی و اجتماعی زیادی دارد. لذا با این وضعیت نمیتوان انتظار داشت حقآبه 3 میلیارد مترمکعبی سالانه دریاچه تامین شود و به حجم موردانتظار 12 میلیارد مترمکعب برسد کما اینکه امروز حجم آب به ندرت به 1 میلیارد مترمکعب میرسد.
از طرفی، تغییرات اقلیمی با کاهش بارش و افزایش دما، تامین نیازهای آبی را با چالش جدی مواجه ساخته بطوریکه سدهای ما امروز ذخیره لازم برای آب شرب ندارند و امکان رهاسازی حقابه از سدها به سمت دریاچه مقدور نیست.
یک دهه است تاکید میشود که ما با کاهش 40 درصدی مصارف آب در بخش کشاورزی میتوانیم به احیا دریاچه امیدوار باشیم اما امروزه با وجود هشدارها در مورد پیامدهای خشک شدن دریاچه ارومیه، متاسفانه کشاورزی همچنان توسعه پیدا میکند و در کنار آن عارضهای بنام باغ ویلاهای قشر مرفه در حوضه رواج مییابد که باغ و استخرشان را با حقابه دریاچه پر میکنند تا جایی که دیگر آب فصول غیرزراعی نیز به دریاچه نمیرسد.
اما وضعیت نگران کننده در مسئله دریاچه ارومیه، معلق ماندن پروژهای نرمافزاری و تمرکز صرف بر پروژههای پرهزینه سخت افزاری و عدم شفافیت در آمار و ارقام است. امروزه عملا تراز دریاچه پایش نمیشود و آمارهایی که گاه به گاه منتشر میشود ناقص و غیرعلمی بیان میشود به این صورت که “تراز دریاچه نسبت به مهرماه 38 سانتیمتر افزایش یافت” این یک گزاره غلط است چون در عمل ما افزایش ترازی نداشتیم. به جهت اینکه سیکل هیدرولوژی از شروع سال آبی تا پایان آن بصورت زنگوله است مقایسه هر نقطه آن با ابتدا یا انتها بیمعنی است و باید نسبت به زمان مشابه در سال قبل یا بلندمدت بررسی شود تا میزان افزایش یا کاهش حاصل و روند رو به جلو یا عقبگرد آن مشخص شود. بطور مثال در همین ایام نوروز حجم دریاچه نصف حجم آن نسبت به نوروز سال قبل بود اما تصور میشد تراز به حدی رسیده که امکان قایق سواری شکل گرفته است.
فراموش نکنیم عدم اهتمام در مدیریت این مسئله زیست محیطی، شمالغرب کشور را با یک چالش سیاسی و امنیتی مواجه خواهد کرد چرا که با خشک شدن دریاچه ارومیه و شروع طوفانهای نمکی، شهری به نام تبریز برای زندگی کردن، زمینی برای کشاورزی کردن، ویلایی برای تفریح کردن و نهایتا هوایی برای نفس کشیدن نخواهیم داشت. طبیعت هیچ مرز جغرافیایی و سیاسی را به رسمیت نمیشناسد برای دریاچه ارومیه مهم نیست چه دولتی سرکار است مهم این است که حقابه زیستمحیطی آن تامین شود. تامین این حقابه مستلزم اجرای کامل پروژههای نیمهتمام، بخصوص طرحهای صرفهجویی در مصرف آب در حوضه دریاچه ارومیه است که یک همت جمعی میطلبد.
به پیج اینستاگرام ، کانال تلگرام و ایتا “واژه” بپیوندید.